علیرضا شیری همدانی
4 یادداشت منتشر شدهمکاتب (دبستان های) فرهنگی
با بررسی مکاتب مختلف انسان شناسی فرهنگی، مکاتب فرهنگی آلمانی، انگلیسی و آمریکایی به عنوان رویکردهای نظری متفاوت در مطالعه فرهنگ ها معرفی شده اند. در کتب مختلف علی الخصوص در کتاب «زمینه فرهنگ شناسی» اثر محمود روح الامینی از این مکاتب با عنوان دبستان های آلمانی، انگلیسی و آمریکایی یاد کرده است که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد.
1. مکتب آلمانی بیانگر اشاعه گرایی فرهنگی (Diffusionism)
مکتب اشاعه گرایی آلمانی بر این باور است که عناصر فرهنگی از یک یا چند مرکز اصلی به سایر جوامع گسترش یافته اند. این رویکرد تاکید دارد که فرهنگ ها از طریق تماس و تبادل با یکدیگر، عناصر فرهنگی را منتقل می کنند. در این مکتب، مطالعه تاریخچه و مسیر انتقال عناصر فرهنگی اهمیت دارد.
مثال:
فرض کنید در یک قبیله آفریقایی، نوعی طرح خاص در پارچه بافی دیده می شود که شباهت زیادی به طرح های سنتی مردم مصر باستان دارد.
یک انسان شناس از مکتب آلمانی ممکن است این شباهت را نتیجه انتقال فرهنگی بداند و معتقد باشد که این الگو از مصر باستان به آن منطقه «اشاعه» یافته است، نه اینکه به طور مستقل در آن فرهنگ پدید آمده باشد.
🔹 دیدگاه: تمرکز بر "ریشه" فرهنگی عناصر و مسیرهای انتقال آن در طول زمان و مکان.
عنصر فرهنگی: «نوروز»
برخی پژوهشگران معتقدند که آیین نوروز نه فقط در ایران، بلکه در مناطق دیگری مانند آسیای مرکزی، قفقاز، و بخش هایی از خاورمیانه وجود دارد.
دیدگاه اشاعه گرایانه آلمانی می گوید:
نوروز از ایران به این مناطق گسترش یافته و یک عنصر فرهنگی «منتشرشده» است، نه ساخته ی مستقل این فرهنگ ها.
در این نگاه، ایران به عنوان یک «مرکز فرهنگی اولیه» شناخته می شود.
2. مکتب انگلیسی بیانگر کارکردگرایی (Functionalism)
مکتب کارکردگرایی انگلیسی، به ویژه با آثار برانیسلاو مالینوفسکی و آلفرد رادکلیف-براون، بر این اصل استوار است که هر عنصر فرهنگی دارای کارکردی در ساختار اجتماعی است. این مکتب بر مطالعه میدانی و مشاهده مستقیم جوامع تاکید دارد و معتقد است که فرهنگ ها باید در بستر اجتماعی و کارکردی شان مورد بررسی قرار گیرند.
مثال:
در یک قبیله جزیره ای، سنتی وجود دارد که جوانان پیش از ازدواج باید در یک مراسم شکار جمعی شرکت کنند.
کارکردگرایان انگلیسی مانند مالینوفسکی بررسی می کنند که این سنت چه نقشی در ثبات اجتماعی دارد. مثلا ممکن است نتیجه بگیرند که این مراسم باعث آموزش مهارت، انسجام اجتماعی، و انتقال نقش های جنسیتی می شود.
🔹 دیدگاه: هر پدیده فرهنگی برای جامعه «کارکرد» دارد و به حفظ نظم و تداوم آن کمک می کند.
عنصر فرهنگی: «عزاداری محرم»
کارکردگرایان می پرسند:
این مراسم چه نقش اجتماعی دارد؟
پاسخ می تواند این باشد که عزاداری محرم، باعث انسجام اجتماعی، تقویت هویت مذهبی، انتقال ارزش ها به نسل جوان و ایجاد حس همبستگی میان گروه های مختلف مردم می شود.
3. مکتب آمریکایی بیانگر فرهنگ و شخصیت (Culture and Personality)
مکتب فرهنگ و شخصیت در آمریکا، با تاثیر از روان شناسی، به بررسی رابطه بین فرهنگ و شخصیت فردی می پردازد. این رویکرد، که با آثار مارگارت مید و روت بندیکت شناخته می شود، معتقد است که فرهنگ ها الگوهای شخصیتی خاصی را پرورش می دهند و این الگوها در رفتار و نگرش افراد جامعه منعکس می شود.
مثال:
اگر جامعه ای را در نظر بگیریم که در آن تاکید زیادی بر رقابت و موفقیت فردی وجود دارد (مثل جامعه آمریکا)، پژوهشگر این مکتب بررسی می کند که چگونه این ارزش ها بر شخصیت اعضای آن جامعه تاثیر گذاشته و ویژگی هایی مانند جاه طلبی یا اضطراب اجتماعی را تقویت کرده است.
برعکس، در جامعه ای با تاکید بر هماهنگی گروهی (مثل ژاپن)، شخصیت افراد بیشتر به سمت هماهنگی، اطاعت و جمع گرایی می رود.
🔹 دیدگاه: فرهنگ، الگوهایی از شخصیت و رفتار می سازد که در افراد جامعه بازتاب می یابد.
پدیده فرهنگی: «فرزندسالاری» در خانواده های ایرانی
این مکتب بررسی می کند که چگونه ساختار خانواده ایرانی، که اغلب مبتنی بر عاطفه، مراقبت شدید از فرزندان، و تصمیم گیری والدین به جای کودک است، نوع خاصی از شخصیت شکل می دهد:
شخصیت هایی وابسته، احساسی، گاهی کم ریسک، با ترس از شکست یا طرد اجتماعی.
در این تحلیل، فرهنگ خانواده مستقیما بر شخصیت ایرانی تاثیر می گذارد.
خلاصه تفاوت ها:
- مکتب آلمانی بیشتر به گذشته و منشا فرهنگی نگاه می کند؛
- مکتب انگلیسی به ساختار و عملکرد کنونی فرهنگ در جامعه تمرکز دارد؛
- مکتب آمریکایی بیشتر بر فرد در دل فرهنگ و تاثیر فرهنگ بر شکل گیری شخصیت توجه می کند.