برخیره همی دست زنی مستی را

1 اردیبهشت 1404 - خواندن 2 دقیقه - 54 بازدید



روزی شیخ در بازار نشابور می رفت ، بازارعدنی کو [یان] . پیری مست می رفت . جوانی این پیر را قفایی اندر انداخت * . پیر مست روی بدین جوان کرد و گفت ، بیت :

برخیره همی دست زنی مستی را – آراسته باش همچنین دستی را

شیخ این کلمه بشنید ، در عقب جوان روان کرد. استران بارآورده بودند بهایی تا بفروشند. این جوان از پیش استری خواست تا بگذرد ، اتفاق را استر آن جوان را لگدی بزد و ران خرد بشکست و بیفتاد . شیخ همانجا سجاده باز کرد و دوگانئی ** بیاورد و گفت : « خداوندا ظلم بر گناه کاری نمی پسندی ای عادل برحقیقت بر جمله گناه کاران رحمت کن !» (1)

***

[یزدانپناه عسکری]

نباید بر خیره به کسی دست زد ، و نباید برخیره راجع به کسی حرف زد و نباید برخیره به کسی فکر و قضاوت کرد.

______________

1 - حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر، تالیف جمال الدین ابو روح لطف الله بن ابی سعید بن ابی اسعد . مقدمه ، تصحیح و تعلیقات دکتر محمدرضا شفیعی کد کنی . تهران : انتشارات سخن چاپ ششم 1384 صفحات 154 ، 155

* - پس گردن پیر زد

** - اصل : دوکانی