برخیره همی دست زنی مستی را

روزی شیخ در بازار نشابور می رفت ، بازارعدنی کو [یان] . پیری مست می رفت . جوانی این پیر را قفایی اندر انداخت * . پیر مست روی بدین جوان کرد و گفت ، بیت :
برخیره همی دست زنی مستی را – آراسته باش همچنین دستی را
شیخ این کلمه بشنید ، در عقب جوان روان کرد. استران بارآورده بودند بهایی تا بفروشند. این جوان از پیش استری خواست تا بگذرد ، اتفاق را استر آن جوان را لگدی بزد و ران خرد بشکست و بیفتاد . شیخ همانجا سجاده باز کرد و دوگانئی ** بیاورد و گفت : « خداوندا ظلم بر گناه کاری نمی پسندی ای عادل برحقیقت بر جمله گناه کاران رحمت کن !» (1)
***
[یزدانپناه عسکری]
نباید بر خیره به کسی دست زد ، و نباید برخیره راجع به کسی حرف زد و نباید برخیره به کسی فکر و قضاوت کرد.
______________
1 - حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر، تالیف جمال الدین ابو روح لطف الله بن ابی سعید بن ابی اسعد . مقدمه ، تصحیح و تعلیقات دکتر محمدرضا شفیعی کد کنی . تهران : انتشارات سخن چاپ ششم 1384 صفحات 154 ، 155
* - پس گردن پیر زد
** - اصل : دوکانی