افکار فلسفی آلبر کامو ، با تاکید بر افسانه سیزیف
افکار فلسفی آلبر کامو ، با تاکید بر افسانه سیزیف
نویسنده محمدحسین ایراندوست
مقدمه
مدارک تاریخی نشان می دهد که آلبر کامو (Albert Camus) در دهکده ای کوچک در الجزایر متولد شد و هنوز به یک سالگی نرسیده بود که پدرش در جنگ جهانی اول، کشته شد. به ناچار کامو همراه با برادر بزرگ تر و مادرش به شهر الجزیره کوچ کردند. این خانواده در محله ای فقیرنشین، همراه با مادربزرگ و دایی معلولشان در خانه ای کوچک زندگی می کردند. در مقطع ابتدایی معلمی فرهیخته به نام لویی ژرمن داشت. که کامو با کمک این معلم دلسوز، توانست بورسیه ی تحصیلی معروف ترین دبیرستان شهر الجزیره را کسب کند. او سی و چهار سال بعد، جایزه ی نوبل ادبیات خود را به پاس قدردانی از نخستین معلمش، به لویی ژرمن تقدیم کرد.
در نهایت آلبر کامو (۱۹۱۳-۱۹۶۰) یکی از برجسته ترین فیلسوفان و نویسندگان فرانسوی قرن بیستم شد. گرچه نقدهای جدی بر برخی نظرات او وارد است. آثارش در حوزه فلسفه پوچی گرایی (ابسوردیسم) شهرت جهانی دارد. کامو، برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۵۷، در آثار خود به مسائل بنیادین انسان معاصر مانند معنای زندگی، خودکشی، آزادی و سرنوشت انسان در جهانی بی معنا پرداخته است. یکی از مهم ترین آثار فلسفی کامو، مقاله «افسانه سیزیف» است که در سال ۱۹۴۲ منتشر شد و در آن مفهوم پوچی و واکنش انسان به آن را بررسی می کند.
فلسفه پوچی گرایی کامو
کامو فلسفه خود را بر مبنای مفهوم «پوچی» یا «ابسورد» بنا نهاد. از نظر او، پوچی از تضاد میان میل انسان به یافتن معنا و نظم در جهان و ناتوانی جهان در پاسخگویی به این اشتیاق سرچشمه می گیرد. کامو معتقد بود انسان ذاتا به دنبال معنا و هدف است، اما جهان خاموش و بی تفاوت است و پاسخی به این جستجو نمی دهد.
او در آثارش سه واکنش اصلی به این وضعیت پوچ را بررسی می کند:
۱. خودکشی فیزیکی : که آن را رد می کند زیرا فرار از مسئله است، نه مواجهه با آن.
۲. خودکشی فلسفی : به معنای پناه بردن به ایمان یا امید ماورایی است. که آن را نیز رد می کند زیرا معتقد است این کار «جهش ایمانی» است و فرار از پذیرش واقعیت پوچی.و اینجا همان نقطه ای است که برخی بر نظراتش نقد وارد کردند.
۳. طغیان : که آن را تنها واکنش اصیل می داند - پذیرش پوچی و در عین حال، ادامه زندگی با آگاهی و طغیان علیه این وضعیت.
افسانه سیزیف: تحلیل محتوایی
در مقاله «افسانه سیزیف»، کامو از اسطوره یونانی سیزیف به عنوان نمادی برای وضعیت انسان معاصر استفاده می کند. طبق این اسطوره، سیزیف توسط خدایان محکوم شد تا سنگی بزرگ را به بالای کوه ببرد، فقط برای اینکه ببیند سنگ دوباره به پایین می غلتد، و او مجبور است این کار بی حاصل را تا ابد تکرار کند.
کامو در این اثر با جمله معروف خود آغاز می کند: «تنها یک مسئله فلسفی واقعا جدی وجود دارد و آن خودکشی است.» او سپس به بررسی این مسئله می پردازد که آیا زندگی در جهانی که ذاتا فاقد معنا است، ارزش زیستن دارد یا خیر.
کامو تحت تاثیر فیلسوفان سورن کی یرکگارد، آرتور شوپنهاور و فردریش نیچه استدلال می کند که زندگی اساسا بی معنی است، اگرچه انسان ها همچنان به تلاش برای تحمیل نظم بر هستی و جستجوی پاسخ برای پرسش های بی پاسخ ادامه می دهند. کامو از افسانه یونانی سیزیف استفاده می کند که خدایان او را برای ابدیت محکوم کرده اند که بارها و بارها یک تخته سنگ را به بالای تپه بغلتاند تا پس از رسیدن به بالای تپه، دوباره به پایین بیفتد، این افسانه را به عنوان استعاره ای از مبارزه مداوم فرد علیه پوچی در زندگی مطرح می کند. به نظر کامو، اولین قدمی که یک فرد باید بردارد این است که واقعیت این پوچی را بپذیرد. در مورد سیزیف، خودکشی پاسخی ممکن نیست، تنها راه حل این است که با شادی کردن در عمل غلتیدن تخته سنگ به بالای تپه، شورش کند. کامو بیشتر استدلال می کند که با پذیرش شادی آور مبارزه با شکست، فرد تعریف و هویت پیدا می کند.
نکات کلیدی افسانه سیزیف عبارتند از:
۱. مفهوم پوچی
کامو پوچی را نه در جهان و نه در انسان، بلکه در رابطه میان این دو می داند - در تضاد میان تلاش انسان برای درک و جهانی که از درک شدن سر باز می زند. او می نویسد: «این تضاد میان فراخوان انسانی و سکوت بی معنای جهان، همان پوچی است.»
۲. آگاهی از پوچی
کامو معتقد است آگاهی از پوچی، اولین گام به سوی رهایی است. انسان آگاه، انسانی است که به جای فرار از این واقعیت، آن را می پذیرد. او می نویسد: «در طی بیداری که به دنبال می آید، تنها راه، بازگشت به زنجیر است، یا خودکشی.»
۳. طغیان به جای خودکشی
کامو خودکشی را راه حل نمی داند بلکه آن را تسلیم شدن می پندارد. در عوض، او «طغیان» را پیشنهاد می کند - زندگی با آگاهی کامل از پوچی و بدون امید به معنایی نهایی، اما همچنان ساختن معنا در لحظه.
۴. سیزیف خوشبخت
در پایان مقاله، کامو می گوید: «باید سیزیف را خوشبخت تصور کرد.» این جمله کلیدی، خلاصه فلسفه اوست. سیزیف با پذیرش سرنوشت خود و ادامه تلاش بی وقفه، حتی با دانستن بی حاصل بودن آن، به نوعی آزادی و اصالت دست می یابد. او سرنوشت خود را می پذیرد و با آگاهی کامل، آن را از آن خود می کند.
مفهوم آزادی و مسئولیت نزد کامو
برخلاف سارتر که بر آزادی مطلق انسان تاکید می کرد، کامو بیشتر به محدودیت های انسانی توجه داشت. با این حال، او معتقد بود که انسان در چارچوب این محدودیت ها آزاد است:
۱. آزادی در عدم امید : از نظر کامو، رها کردن امید به معنای نهایی یا رستگاری، اولین گام به سوی آزادی واقعی است.
۲. آزادی در لحظه حال: او بر زندگی در اکنون تاکید می کرد. زندگی با شدت، عمق و تجربه کامل لحظات.
۳. مسئولیت اخلاقی : علی رغم نبود معنای متعالی، کامو بر مسئولیت اخلاقی انسان تاکید داشت. در «انسان طاغی» (۱۹۵۱)، او نشان می دهد که طغیان علیه پوچی، مستلزم نوعی همبستگی انسانی و مسئولیت پذیری است.
تفاوت کامو با اگزیستانسیالیسم های دیگر
کامو اغلب به عنوان فیلسوف اگزیستانسیالیست شناخته می شود، اما خود او این برچسب را نمی پذیرفت. تفاوت های اصلی او با سایر اگزیستانسیالیست ها (مانند سارتر و هایدگر) عبارتند از:
۱. رد جهش ایمانی: برخلاف کی یرکگور که «جهش ایمانی» را پیشنهاد می کرد، کامو هرگونه امید به معنای متعالی را رد می کرد.
۲. رد نظام های فلسفی: کامو به جای ساختن نظام های فلسفی پیچیده، بر تجربه زیسته و ملموس تاکید داشت.
۳. تاکید بر طبیعت: کامو ارتباط عمیقی با طبیعت داشت و آن را منبع لذت و معنا می دانست، چیزی که در آثار سایر اگزیستانسیالیست ها کمتر دیده می شود.
تاثیر افکار کامو بر فلسفه و فرهنگ معاصر
افکار کامو تاثیر عمیقی بر فلسفه، ادبیات و فرهنگ پس از خود گذاشته است:
۱. در فلسفه: مفهوم پوچی کامو، راه را برای فلسفه های پسامدرن و ساختارشکنی هموار کرد.
۲. در ادبیات: شیوه روایت او که ترکیبی از داستان و فلسفه بود، بر نویسندگان بعدی تاثیر گذاشت.
۳. در فرهنگ عامه: مفاهیمی چون «پوچی» و «طغیان» که کامو مطرح کرد، به بخشی از گفتمان فرهنگی و هویت انسان معاصر تبدیل شده اند.
نتیجه گیری
آلبر کامو با طرح مفهوم پوچی و راه های مواجهه با آن، به تصور خودش سعی کرده تا فلسفه ای ارائه کند که پاسخی به بحران معنا در دنیای مدرن باشد. او به جای فرار از واقعیت یا پناه بردن به امیدهای واهی، پذیرش واقعیت و طغیان آگاهانه را پیشنهاد می کند. «افسانه سیزیف» نه تنها یک اثر فلسفی، بلکه دعوتی به زندگی اصیل و آگاهانه است - زندگی با پذیرش پوچی و در عین حال، تلاش برای ساختن معنا در لحظه.
کامو سعی می کند این آموزه را به دیگران منتقل کند که در جهانی که ذاتا بی معناست، این ماییم که با انتخاب ها و اعمال خود، معنا می آفرینیم. شاید همین آفرینش معنا در دل پوچی، بزرگترین طغیان ممکن باشد. همانطور که او می گوید: «باید سیزیف را خوشبخت تصور کرد.» اما بطور کلی نگاه کامو به جهان به مثابه نگاه محدود و فاقد جنبه های الوهی و متافیزیکی است. پس در عین این که حاوی برخی نکات و بصیرت های ظریف و قابل تاملی است، اما فاقد انسجام درونی بوده و به همین دلیل نمی توان آن را به عنوان نظریه ای قابل قبول در زندگی کنونی معرفی کرد. تمسک به فلسفه کامو مشکل عمده ای را حل نمی کند. سوال اساسی که کامو باید جواب داده و برایش مهم باشد اما به آن توجه نکرده ، این است که آیا انسان قادر است بدون توجه به جنبه های متافیزیکی هستی خویش، از زندگی معناداری برخوردار باشد؟ البته شاید بتوان برخورداری انسان از گونه ای جنبه متافیزیکی را نوعی توهم قلمداد کرد، اما به نظر می رسد توهم خواندن متافیزیک نیز، خود، مسئله ای متافیزیکی است که به سادگی نمی توان به تبعات آن پایند بود. کامو نیز با عبارات متعدد سعی در ارائه راه حلی برای رهایی از این توهم دارد. اما راه حلهای او هم گرفتار ناکامی و دور است.
منابع :
----------------
1. Kuiper, Kathleen. "The Myth of Sisyphus". Encyclopædia Britannica. Retrieved 29 November 2019.
2. Camus, Albert (1955). The Myth of Sisyphus and Other Essays. New York: Alfred A. Knopf. ISBN 0-679-73373-6.
3. Zaretsky, Robert (2013). A life worth living: Albert Camus and the quest for meaning. Cambridge, Massachusetts