محمد فروهر
9 یادداشت منتشر شدهچارچوب ذهنی: روانشناسی جدید یادگیری

به نظر شما هوش، استعداد و هرآنچه که به عنوان ظرفیت یادگیری مطرح میشود ثابت است یا قابل توسعه؟
یک مثال آشنا میزنیم، همه ما با ابزارهای ذخیره سازی کامپیوتر آشنا هستیم. برای مثال یک هارد 1 ترابایتی، تنها 1 ترابایت حافظه دارد و درنهایت شما تنها میتوانید 1 ترابایت در آن اطلاعات قرار دهید. در عین حال، یک هارد 2 ترابایتی ظرفیت بیشتری در اختیار دارد، اما این ظرفیت نیز ثابت است. به نظر شما آیا به طور مشابه، ظرفیت هوش و یادگیری انسان نیز توسط ژنتیک از قبل تعریف و محدود شده است؟
اگر این پیش فرض را بپذیریم که افراد دارای ظرفیت یادگیری از پیش تعیین شده ای هستند، در این صورت اصطلاحاتی مانند با استعداد، با هوش و ... بی استعداد، کم هوش و ... کاملا اصطلاحات درست و به جایی خواهند بود.
اما دیدگاه مربوط به ثابت بودن ظرفیت یادگیری و برچسب هایی که به تبع آن به افراد زده میشود، در روانشناسی جدید یادگیری و نظریه تحول آفرین چارچوب ذهنی خانم دکتر کارول دویک امروزه به چالش کشیده شده است.
روانشناسی شناختی و علم عصب شناختی نیز کمک شایان توجهی به اثبات نظریه چارچوب ذهنی و حمایت از مفروضات آن کرده اند. اگرچه پژوهشهای قدیمی تر در زمینه روانشناسی اجتماعی نیز نقش محیط در ظرفیت یادگیری را آشکار کرده اند، اما امروزه به موجب نظریه چارچوب ذهنی و پژوهشهای گسترده مرتبط با آن مشخص شده است که (1) ظرفیت هوش و استعداد قابل رشد و توسعه است؛(2) یادگیری تا پایان عمر امکان پذیر است.
این انعطاف پذیری به مغز این امکان را می دهد که به طور موثری سیم کشی مجدد شود و توانایی های خود را برای بازتوانی و احیای عملکردهای از دست رفته بهبود بخشد. تحقیقات اخیر نشان می دهد که مغز انسان می تواند با ایجاد اتصالات جدید بین نورون ها و تقویت مسیرهای عصبی موجود، به ترمیم آسیب های ناشی از سکته مغزی بپردازد.
نکته جالب توجه در نظریه کارول دویک این است که باورهای افراد (اعم از فراگیر، والدین یا معلمان، مدرسان و مربیان) درباره ظرفیت هوش و یادگیری نقش مهمی در این قضیه ایفا میکند و میتواند محدود کننده یادگیری و یا محرک آن باشد.
بسیاری از معلمان مبتنی بر دیدگاه سنتی درباره هوش یک منحنی نرمال در ذهن خود ترسیم میکنند و مبنی بر آن چنین می پندارند که احتمالا تعداد زیادی از فراگیران عملکرد متوسط و غیر قابل ارتقایی خواهند داشت، برخی افراد به دلیل برخورداری از هوش و استعداد بالا، همواره میتوانند عملکرد بهتری داشته و نمره بالاتری کسب کنند و تعدادی نیز در کلاس هستند که ضدلیل محدودیت در هوش و استعداد قادر به بالا رفتن از سطح مشخصی نیستند. بدیهی است که با این پیش فرض مدرس زمان و انرژی بیشتری را صرف کسانی خواهد که باهوش به نظر میرسند!
شد
تجربه مشابهی را در سال اول دبیرستان داشتم:
معلم ریاضی ما فردی بسیار سخت گیر، مقرراتی و خشک بود. ایشان یک بار سرکلاس اذعان داشتند که میدانم شما زنگ تفریح پشت سر من حرف میزنید! اما من میخواهم دو سه نفر شما در ریاضی به سطح بالایی برسد! واقعا هم چنین بود و ایشان توجه و علاقه بیشتری به دانش آموزانی نشان میداد که (البته باتوجه به پیشینه قبلی و نه الزاما به دلیل با هوش بودن) ریاضی شان بهتر بود و عملا به جز توپ و تشر و تهدید و...راهکار دیگری برای سایر دانش آموزان نداشت. این رویه تنها به احساس ترس و ناتوانی و نداشتن حمایت و دلگرمی در کلاس منتج شد و عملکرد بسیاری از دانش آموزان را تحت تاثیر قرار داد.
نقش و تاثیر مدرسان به ویژه، باتوجه به طرز تلقی فراگیر دارند بارها مشاهده شده است. در یکی از کارگاه های آموزشی یکی از معلمان از تجربه دانش آموزی گفت که معلم قبلی وی را ضعیف خطاب میکرده. اما سال بعد در حضور معلمی که به ایشان توجه کرده و بها داده مجدد این دانش آموز احیا شده و نمره خوبی کسب کرد. اما مجدد سال بعد به دلیل تکرار همان شیوه توسط معلم بعدی مجدد شرایط تغییر کرد و دانش آموز با افت مواجه شد.
درمجموع، با توجه به نظریه چارچوب ذهنی ما دو نوع چارچوب ذهنی داریم: ثابت و رشد یابنده.
در چارچوب ذهنی ثابت اعتقاد بر این است که ظرفیت یادگیری بر حسب هوش و ژنتیک از پیش تعیین شده و اقدام زیادی برای بهبود یادگیری و عملکرد نمیتوان صورت داد.
در چارچوب ذهنی رشد یابنده اعتقاد بر این است که با توجه به انعطاف پذیری عصبی یادگیری مبتنی بر برقراری ارتباطات نورونی است و اگر یادگیری «هنوز» رخ نداده، یعنی به زمان و تمرین بیشتری برای یادگیری نیاز است «معجزه yet».
از این دیدگاه در کلاس درس بهره زیادی در تدریس بردم و به نتایج جالب توجهی نیز دست پیدا کردیم. دانشجویانی که روز اول با ترس و نگرانی در درس متون تخصصی در کلاس حاضر شده بودند در جلسات بعدی با شوق و اشتیاق خودشان داوطلب میشدند.
کتاب چارچوب های ذهنی در مدرسه: خلق یک جامعه یادگیرنده مبتنی بر چارچوب ذهنی رشدیابنده اثر مری کی ریچی، یک راهنمای عمل فوق العاده برای همه کنش گران عرصه آموزش و یادگیری به شمار میرود. این کتاب به زبانی ساده نوشته شده و حاوی مثال ها و شواهد پژوهشی و همچنین راهکارها و تکنیک های عملی و در عین حال ساده برای تحول یادگیری با تاکید بر محیط مدرسه است.
نویسنده: دکتر محمد فروهر
ارتباط: 09120243627 و farvahar482@yahoo.com