قهرمان درون (سرمایه روانشناختی)

19 فروردین 1404 - خواندن 13 دقیقه - 116 بازدید




همه ما یک «خود فعلی» داریم که نمایانگر وضعیت و جایگاه کنونی ماست و همچنین یک «خود ممکن» که نشان دهنده آرزوها، تمایلات و شرایطی است که مایل هستیم در آینده به آن ها دست یابیم.


 اما برای رسیدن به خود ممکن، با موانع و چالش های زیادی روبرو هستیم که مانع از موفقیت ما در حرکت به سمت اهداف مان می شوند. جالب است بدانید که «خود ممکن» ما به وضعیت روان شناختی مان بستگی دارد؛ اگر مثبت باشیم، خود ممکن مان جاه طلبانه و مطلوب تر خواهد بود و اگر منفی باشیم، نامطلوب و شکننده خواهد بود. 


بنابراین، باید خود را برای شکست دادن این چالش ها و عبور از موانع مجهز کنیم و قهرمان درون مان را پرورش دهیم. سرمایه روان شناختی یک مفهوم قابل توسعه است که شامل چهار بعد اصلی: امید، خودکارآمدی، تاب آوری (انعطاف پذیری) و خوش بینی می شود. 

لوتانز برای بیان قدرت و اهمیت این مفاهیم در نتایج فوق العاده ای که در مسیر موفقیت ایجاد می کنند، از سرواژه های انگلیسی مولفه های سرمایه روان شناختی با واژه H.E.R.O استفاده می کند که به معنای "قهرمان" درون است.

 این قهرمان درون به عنوان یک ظرفیت مثبت روان شناختی، تاثیرات کاربردی بسیار زیادی برای جنبه های مختلف زندگی دارد، به ویژه هنگامی که می بینیم یک فرد، گروه، تیم، سازمان یا کشوری به موفقیتی دست یافته است. اولین پرسشی که به ذهن ما خطور می کند این است که چگونه توانستند؟ و بهترین پاسخی که می توانیم برای آن بیابیم، مربوط به میزان بالای سرمایه روان شناختی آن هاست. 


برای درک بهتر تاثیر سرمایه روان شناختی در موفقیت و کامیابی، بهتر است به یکی از چهره های موفق و خاص دنیا، استیون هاوکینگ، نگاهی بیندازیم.

استیون هاوکینگ در فیزیک و کیهان شناسی چهره ای شناخته شده و تاثیرگذار است که نظریه ها و دیدگاه های مختلف او همواره محل بحث اندیشمندان بوده و ممکن است نقدهای جدی به دیدگاه های علمی اش وارد شود. اما آنچه برای ما در اینجا اهمیت دارد، جنبه های روان شناختی زندگی اوست که سبب شده او بتواند به رغم بیماری سخت خود، به موفقیت های بزرگی در زندگی دست یابد.


شرح مختصر زندگی استیون هاوکینگ 

هاوکینگ در سال ۱۹۶۳ به بیماری نادر و درمان ناپذیر ALS مبتلا شد و تمام اندام های او به جز دو انگشت چپش از کار افتاد. بدن او خم و راست نمی شد و نمی توانست هیچ حرکتی بکند؛ او فقط زنده بود! با توجه به بیماری خاصش، باید خیلی زودتر از سن ۷۶ سالگی از دنیا می رفت. تقریبا پیش بینی می شد که او سه سال بیشتر زنده نخواهد ماند (یعنی از شروع بیماری در سن ۲۱ سالگی، تقریبا در ۲۴ سالگی باید فوت می کرد). او به دلیل بیماری اش قدرت تکلم نداشت و با استفاده از تکنولوژی هوش مصنوعی می توانست از طریق دستگاه، صدای روباتیک از خود تولید کرده و با دنیای بیرون ارتباط برقرار کند.


قهرمان درون هاوکینگ سبب شد او بتواند بر خلاف پیش بینی ها عمر طولانی تری داشته باشد (۵۲ سال بیشتر از پیش بینی اولیه درباره مرگش) و با وجود تمام محدودیت ها و با تکیه بر نقاط قوت و روشنی که در زندگی داشت، بتواند پتانسیل های خود را محقق سازد و در مسیر تحقق خود ممکنش گام بردارد. 


تحلیل سرمایه روانشناختی هاوکینگ

در ادامه، مبتنی بر مولفه های سرمایه روان شناختی، زندگی این چهره خاص فیزیک را تحلیل می کنیم تا ببینیم که چگونه سرمایه روان شناختی می تواند در موفقیت ما و تحقق خود ممکن مان نقش ایفا کند.


  1. خودکارآمدی و اعتماد به نفس
 بندورا خودکارآمدی را به عنوان اعتقاد راسخ فرد به توانایی هایش برای بسیج منابع انگیزشی و شناختی و راهکارهای مورد نیاز برای اجرای موفقیت آمیز وظایف خاص در موقعیت های معین تعریف می کند.


 وجود چنین احساسی، حتی در شرایطی ساده و خفیف، می تواند باعث انزوا و افسردگی در افراد شود. به ویژه برای کسانی که اعتماد به نفس کمتری دارند، وجود چند جوش صورت می تواند به حبس خود در خانه و امتناع از حضور در اجتماع منجر شود. اما هاوکینگ بر نقاط ضعف خود تمرکز نکرد و به جای آن، بر نقاط قوتش تاکید داشت و هرگز اعتماد به نفسش را به خاطر مشکلات جسمی از دست نداد. او استاد دانشگاه کمبریج بود، به رستوران و پارک می رفت و با دانشجویانش شوخی می کرد. او مفهوم "من هستم و من می توانم" را به طور جدیدی معنا کرد و از ارتباط با دیگران با صدایی روباتیک ابایی نداشت. او تمام مشکلاتش را پشت موفقیت ها و ایده های علمی اش پنهان کرد تا هیچ فرصتی برای تمسخر و کاهش اعتماد به نفسش به دیگران ندهد. در مجموع، خودکارآمدی باعث می شود ترس و تردید از میان برود و جای خود را به قوت قلب و اطمینان بدهد؛ ویژگی هایی که برای موفقیت ضروری هستند و هاوکینگ به خوبی به آن ها مجهز بود.


  1.  انعطاف پذیری (تاب آوری)
 انعطاف پذیری به معنای مقاومت و پایداری فعال در برابر تغییرات مثبت و منفی زندگی است و حتی فراتر از آن، توانایی جهش و بهبودی بالاتر از وضعیت قبلی را شامل می شود (لوتانز و همکاران، 2007؛ ترجمه عبدالرسول جمشیدیان و محمد فروهر، تهران، 1392، انتشارات آییژ)

افرادی که تاب آور هستند، در مواجهه با شرایط جدید (به ویژه شرایط منفی) دلسرد و ناامید نمی شوند و ثبات و تعادل خود را حفظ می کنند. آن ها به این فکر می کنند که چگونه می توانند از دل بحران ها به موفقیت برسند. برای بسیاری از این افراد، مشکلات و مصائب به یک خودشناسی عمیق در خصوص توانمندی ها و استعدادهایشان منجر می شود و آن ها یاد می گیرند که چگونه تهدیدها را به فرصت تبدیل کنند.

زندگی پر از فراز و فرود است؛ یک روز در اوج هستیم و روز دیگر در پایین ترین نقطه. برای افراد موفق، تاریخچه ای از شکست و ناکامی وجود دارد و تاب آوری تنها به موفقیت و شکست در راه اهداف محدود نمی شود، بلکه شامل از دست دادن چیزهای ارزشمندی مانند مال، عزیزان و حتی سلامتی است. در واقع، روال زندگی انسان همواره یکسان نیست و تغییر همواره وجود دارد. البته نباید تنها به جنبه های منفی نگاه کرد؛ گاهی اتفاقات خوشایند نیز می توانند ما را از روال عادی زندگی خارج کنند. اما افرادی که تاب آوری بالایی دارند، می توانند ثبات خود را حفظ کنند.


هاوکینگ، که بزرگترین سرمایه زندگی اش یعنی سلامتی اش را در اوج جوانی (21 سالگی) از دست داده بود و مرگ را همواره در کنار خود حس می کرد، توانست با بردباری و استقامت، زندگی عبرت آموز و الهام بخشی داشته باشد. او ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد و با حس مسئولیت پذیری بالا، بهترین امکانات را برای زندگی و تحصیل فرزندانش فراهم کرد. داشتن روابط مثبت و حمایتی نقش مهمی در افزایش تاب آوری افراد و مواجهه موثرتر آن ها با مشکلات دارد؛ چیزی که هاوکینگ به آن توجه ویژه ای داشت.

امید


 امید به عنوان داشتن تفکر مثبت نسبت به آینده تعریف شده است. اما فراتر از این، اسنایدر سه مولفه برای امید در نظر گرفته است: (1) هدف مداری، (2) قدرت اراده و (3) قدرت راهکار. (لوتانز و همکاران، 2007؛ ترجمه عبدالرسول جمشیدیان و محمد فروهر، تهران، 1392، انتشارات آییژ)

 هاوکینگ، که در نهایت به یکی از اندیشمندان بزرگ قرن تبدیل شد، زندگی هدفمندی برای خود ترسیم کرده بود. او به ویژه علاقه شدیدی به شناخت جهان هستی داشت. هدف مداری در زندگی انگیزه و انرژی زیادی به انسان می دهد و حتی می تواند به ارتقای سلامتی و رفتارهای مرتبط با سلامت منجر شود. هدف مداری به طور کلی باعث می شود انسان دلیل و بهانه ای برای زندگی و ادامه فعالیت داشته باشد. هاوکینگ آنچنان امیدوارانه زندگی کرد که مجالی برای خودنمایی مرگ قریب الوقوعش در سنین جوانی نداد. 


هاوکینگ مظهر اراده بود. از دست دادن سلامتی به این شکل، برای هر انسانی یک چالش سخت است. او اهل مبارزه بود و به جنگ با بیماری رفت و به دنبال این بود که چگونه می تواند بر این مشکل جدید غلبه کند. قدرت اراده ی آهنین هاوکینگ کمک کرد تا به رغم بیماری سختی که داشت، دست از تلاش برندارد و اهداف خود را در زمینه فیزیک به بهانه بیماری کنار نگذارد.


در زبان روزمره و در سخن بزرگان ادبیات فارسی، امید به نور تشبیه شده است. برای مثال، نظامی شاعر پرآوازه ی ایران می گوید: «در نومیدی بسی امید است، پایان شب سیه سپید است.» بر این اساس، می توان گفت ناامیدی نوعی نابینایی روانی است که طی آن ذهن ما قادر به دیدن هیچ امکان و احتمالی برای تحقق اهداف و رفع موانع و چالش ها نیست. 


اما امید باعث می شود راهکارها و احتمالات مختلف برای ما شفاف و روشن شود و به جای بهانه تراشی و غصه خوردن، به فکر روش هایی برای داشتن یک تجربه ی زندگی بهتر باشیم. هاوکینگ نیز پس از مواجهه با بیماری سخت خود، این نور امید را در خود شعله ور نگاه داشت تا بتواند آینده ای تاریخ ساز برای خود رقم بزند، به فیزیک و کیهان شناسی خدمت کند و یک پدر و همسر خوب برای خانواده اش باشد.


خوش بینی


 خوش بینی به معنای داشتن انتظار مثبت نسبت به آینده و نوعی سبک تفکر است که احساس کنترل بر شرایط و اوضاع را نیز شامل می شود. (لوتانز و همکاران، 2007؛ ترجمه عبدالرسول جمشیدیان و محمد فروهر، تهران، 1392، انتشارات آییژ)

 

هاوکینگ هرگز مقهور شرایط نشد و تجربیات جدیدی را از طریق سرمایه گذاری بر جنبه های زندگی و توانمندی هایش که می توانست تحت کنترل بگیرد، پیش گرفت. یکی از مشخصه های اصلی بدبین ها این است که احساس می کنند حقیقتا کاری از دستشان برنمی آید و هر تلاشی که بکنند بی فایده است. این افراد در نهایت دچار درماندگی می شوند. اما هاوکینگ، که متوجه بیماری پیش رونده و سخت خود شده بود، اجازه نداد تا این تفکر و باور در او شکل بگیرد که وضعش هر روز بدتر خواهد شد و خود را انسان بدبخت و تیره روزی بداند. برعکس، هاوکینگ خود را به خاطر شرایط شماتت نمی کرد و مسئولیت زندگی اش را بر عهده گرفته بود. او قطعا چشم انداز روشنی برای خود و آینده علمی اش ترسیم کرده بود که این چنین مشتاقانه تلاش می کرد، سخنرانی می کرد، مقاله و کتاب می نوشت و چندین جایزه ی مختلف علمی دریافت کرد. زندگی برای هاوکینگ جریان داشت و او به خوبی از آن بهره برداری کرد.


نتیجه گیری

سرمایه روان شناختی امروزه به عنوان یکی از روش های توسعه فردی توانمندمحور، اهمیت بسیار زیادی در بافت سازمانی و غیرسازمانی پیدا کرده است. یکی از روش های شناخت تاثیر سرمایه روان شناختی در شرایط واقعی و همچنین توسعه آن در خود، الگوگیری و مطالعه داستان افرادی است که توانسته اند به موفقیتی دست یابند. در این یادداشت کوتاه به تحلیل جنبه های روان شناختی زندگی هاوکینگ پرداختیم، فردی که نشان داد حتی اگر همه اندام های بدنت از کار افتاده باشد و تنها با ربات بتوانی صحبت کنی، باز هم اگر میل به شدن در تو وجود داشته باشد، بی هیچ بهانه ای در مسیر شدن گام برمی داری و به خود شکوفایی دست می یابی.


بیماری هاوکینگ بسیار کشنده بود و از این رو، بعد از شروع بیماری در سن 21 سالگی، شانس کمی برای زنده ماندن داشت. با این حال، او به واسطه قدرت بالای قهرمان درون خود، توانست بیماری مهلک خود را شکست دهد و 76 سال عمر کند. این عمر طولانی نشان دهنده ی تاثیر مثبت سرمایه روان شناختی بر زندگی اوست. از این رو، سرمایه روان شناختی نه تنها برای موفقیت و رسیدن به خود شکوفایی نقشی حیاتی دارد، بلکه می تواند از طریق تاثیرگذاری بر بدن، عمر طولانی تر و سالم تری را نیز برای ما به ارمغان بیاورد.


نکات کلیدی

1. سرمایه روان شناختی برخلاف ویژگی های شخصیتی ثابت نیست و قابل رشد و توسعه است.

2. سرمایه روان شناختی برای دارندگان آن یک مزیت منحصربه فرد ایجاد می کند.

3. سرمایه روان شناختی بین افراد قابل سرایت است.

4. سرمایه روان شناختی قابل سنجش و اندازه گیری است.

5. سرمایه روان شناختی در قلمروهای مختلف زندگی (همچون سلامت جسمی و روانی، ارتباطات، عملکرد تحصیلی، شغلی، خانواده و غیره) تاثیر دارد.


نویسنده محمد فروهر. 

منبع: ماهنامه سپیده دانایی پیاپی 123-124 (آذر و دی 1397)
مطالعه بیشتر:

لوتانز و همکاران (1392). سرمایه روانشناختی. ترجمه عبدالرسول جمشیدیان و محمد فروهر. تهران. انتشارات آییژ.