یادداشتی بر ایمان از منظر روانشناسی مثبت گرا

18 فروردین 1404 - خواندن 11 دقیقه - 233 بازدید





جایگاه مذهب در زندگی بشر

بدون تردید دین و مذهب یکی از جنبه­ های مهم زندگی انسان در طول تاریخ بوده است که نقش بسزایی در زندگی فردی و اجتماعی او دارد. در واقع، انسان­های بی شماری در طول تاریخ بوده و هستند که باور دارند به جز این جهان مادی، یک جهان روحانی نیز وجود دارد و یک قدرت برتر در زندگی انسان­ها وجود که پدیده­های عالم و از جمله سرنوشت انسان و آینده زندگی پس از مرگ او بدست اوست. به طور کلی، بحث در خصوص خدا و دین­های مختلف و متنوعی که در طول تاریخ شکل گرفته ­اند و در حال حاضر وجود دارند و یا حتی ظهور خواهند یافت (یا درحال ظهور هستند) بسیار مفصل و گسترده بوده و مستلزم انجام مطالعات و بررسی­های بسیار عمیق برای درک ریشه، ماهیت و پیامدهای فردی، اجتماعی و حتی سیاسی آنها است.


انسان به عنوان موجودی مذهبی

به طورکلی، انسان­ها خود را با یک هویت دینی می­شناسند و به دیگران معرفی می­کنند و حتی کسانی که خودشان را خداناباور می­دانند نیز به نوعی درگیر مباحث مذهبی و دینی هستند و به نوعی می­توان گفت آنها نیز از یک دین و آیین پیروی می­کنند که در آن خدایی وجود ندارد. درواقع، شاید نتوان کسی را در جهان یافت که در اندیشه او هیچ تفکر و باوری درباره خدا وجود نداشته باشد. درواقع، فراتر از انواع مختلف دین و الهه ­های متنوعی که در فرهنگ­های مختلف وجود دارد باور به خدا یا عدم باور به آن تاثیر زیادی در تعیین مسیر و هدف زندگی انسان دارد.


مرگ مذهب یا تولد دوباره آن؟

کشمکش بر سر وجود خداوند و مسائل مذهبی همواره در طول تاریخ وجود داشته است، به ویژه در قرن بیست و یکم به نظر می رسد که با برتری یافتن مطلق بشر بر کره خاکی (دست کم نسبت به گذشته های دور) اکنون زمان آن فرارسیده باشد که بشر همه چیز را از دریچه عینیت بنگرد و پدیده هایی را که توضیحی برای آن ندارد را کنار بگذارد؛ این دیدگاهی است که بعضا برخی منتقدان مذهب به آن اشاره می کنند. اگرچه، مطابق با پیش بینی های صورت گرفته مبنی بر اینکه جهان با صنعتی و مدرن تر شدن سرانجام شاهد مرگ مذهب خواهد بود و زوال نسبی افراد با باورهای مذهبی و ظهور فرقه های مختلف مذهبی که تفسیرهای جدید و بعضا عجیبی از مذهب دارند (همچون شیطان پرستی) اما درعین حال بخش چشمگیری از افراد نیز به آیین های الهی گراییده اند.درواقع، بررسی های گسترده در بسیاری از کشورهای جهان حاکی از آن است که طیف گسترده ای از افراد به خدا و نقش و تاثیر آن در زندگی خود باور دارند. 


درواقع، گسترش علم و توانایی بشر برای سنجش بسیاری از پدیده ها نه تنها باعث مرگ مذهب نشده، بلکه به ویژه روانشناسان جدید مذهب را به عنوان یک پدیده علمی که قابل مطالعه و بررسی است مورد توجه قرار داده و اذعان میدارند که مذهب و مولفه های مرتبط با آن به عنوان یک نیاز انسانی، به ویژه باتوجه به پیامدهای گسترده آن در سطوح مختلف زندگی لازم است و باید مورد توجه قرار بگیرد. 


نگاه روانشناسان به مذهب به عنوان یک کارکرد اساسی در زندگی بشر 

فارغ از تاریخچه قدیمی دین و مذهب در زندگی انسان و استدلال­های مبتنوع و مختلفی که در خصوص هریک از ادیان الهی و غیر الهی وجود دارد، روان­شناسان به عنوان کسانی که به مطالعه روان و رفتار آدمی می­پردازند نیز به بحث مذهب و دین در زندگی انسان توجه ویژه­ ای مبذول داشته­ اند. بر این اساس، دانش جدیدی در روان­شناسی تحت عنوان روان­شناسی دین و مذهب شکل گرفته است. برخی روان­شناسان همچون فروید و اسکینر نگاهی منفی به دین دارند و برخی نیز مانند اریکسون، جیمز و یونگ آنرا یک کارکرد ضروری و یک نیاز اساسی برای تعالی انسان قلمداد می­کنند. روان­شناسان به طور ویژه می­خواهند نشان دهند که دین چگونه بر زندگی انسان و روح و روان او موثر واقع می­شود. از اینرو، امروزه بحث جذابی تحت عنوان روان­شناسی دین بین روان­شناسان مطرح شده است؛ این روان­شناسان تلاش می­کنند با توسعه دیدگاه­های نظری و انجام پژوهش­های علمی معتبر کارکردهای مثبت (و احتمالا منفی) دین را مورد بحث قرار دهند و کمک کنند با افزایش دانش و درک انسان از ماهیت دین و پیامدهای آن و حتی تبدیل این دانش به یک سری مداخلات کاربردی، زندگی انسان پربارتر و ارزشمند تر شود.


روانشناسی مثبت گرا و مذهب

قریب به دو دهه پیش به رهبری مارتین سلیگمن جنبش جدیدی در روان­شناسی، تحت عنوان روان­شناسی مثبت­گرا مطرح شد که به طورکلی، بر جنبه­های مثبت و روشن انسان بیشتر تاکید دارد تا آسیب­ها و مشکلات او. درواقع، یکی از اساسی­ترین تفاوت­های این رویکرد با رویکردهای کلاسیک روان­شناسی این است که کوشید روان­شناسی را از انحصار بیماران روانی و افراد آسیب دیده خارج کرده و خدمات آنرا در اختیار همه افراد قرار دهد و بدین ترتیب زمینه و بستر لازم را برای داشتن یک زندگی بهینه و شاد برای همه مردم جهان فراهم سازد. مذهب و معنویت یکی از جنبه­ های مهم زندگی انسان است که به طور ویژه­ای در روان­شناسی مثبت­گرا مورد توجه قرار گرفته است.


درواقع، روان­شناسان مثبت ­گرا بر روی نقش مثبت و سازنده ایمان در ارتقای بهروزی و شکوفایی انسانها تاکید ویژه ای دارند. برهمین اساس نیز نه تنها معنویت و مذهب صاحب یک بخش جدید در انجمن روان­شناسی آمریکا شده است، بلکه در حال حاضر نسبت به گذشته، مجلات و کتاب­های مختلفی نیز به طور روز افزونی در حال ظهور هستند. همچنین، تاکنون همایش­ها و کنفرانس ­های معتبر بین المللی مختلفی نیز تاکنون در این زمینه برگزار شده است.


کتاب ایمان از منظر روانشناسی مثبت گرا، نوشته سیدنی میلر پرین و الیزابت کرامری منکاسو است که موضوع محوری آن بررسی نقش و تاثیر ایمان در ابعاد مختلف زندگی انسان از منظر روان­شناسی مثبت­گراست. در این کتاب نویسندگان کوشیده ­اند نشان دهند که چگونه مذهب در طول تاریخ در زندگی انسان رسوخ کرده و در سطح کلان، میان فردی و خرد زندگی انسان­ها را تحت تاثیر قرار می­دهد.


آیا بین علم و مذهب تضادی وجود دارد؟ 

 در این کتاب این نویسندگان به جدال تاریخی بین علم و مذهب نیز اشاره داشته و خاطر نشان می­سازند که در ابتدا علم و مذهب متعلق به دو دنیای متضاد و غیر قابل جمع در نظر گرفته می­شدند که یکی بر بررسی علمی و دیگری بر اعتقاد به ماورای طبیعه استوار است. اما طی سال­های اخیر دانشمندان علم و مذهب را به گفت و گو دعوت کرده و حتی نشان داده­اند که خود مذهب را می­توان و باید مورد بررسی علمی قرار داد. 

امروزه به پشتوانه توسعه دیدگاه های نظری و همچنین پژوهش ­های گسترده و رشد دانش در زمینه روان­شناسی دین، این حوزه از دانش بشری در چنان مقامی قرار گرفته است که به قول پیترسون (2006) در تاریخ کم سابقه است.


فصل های کتاب 

این کتاب در هفت فصل تدوین شده است. در فصل اول نویسندگان بیشتر تلاش می کنند تا ضمن بازگویی اهمیت مذهب در زندگی و جوامع در طول تاریخ، به تعریف ایمان و تفاوت آن با مذهب و معنویت بپردازند. این نویسندگان در نهایت، ضمن اینکه اذعان می­دارند که تعریف عملیاتی مورد توافقی درباره مذهب و معنویت وجود ندارد ایمان را برگزیده­اند که عام­تر بوده و مذهب و معنویت را نیز شامل می­شود. سپس این نویسندگان میکوشند نشان دهند که چگونه بین ایمان و عملکرد بهینه انسانی و بهروزی رابطه وجود دارد.


 

در فصل­ های بعدی نویسندگان نقش ایمان در هیجان­ ها (فصل دوم)، رفتار (فصل سوم)، شناخت (فصل چهارم)، روابط (فصل پنجم) و اجتماع (فصل ششم) را مورد بحث قرار می­دهند و در فصل هفتم به خلاصه­ ای از یافته ­های فصل­ های پیشین و همچنین چالش ­ها و مسائل مهمی که باید در آینده مورد توجه قرار بگیرند را ارائه کرده­ اند. 

هر فصل با یک مقدمه آغاز می­شود و سپس نویسندگان تعاریف عملیاتی مرتبط با مباحث هر فصل را بیان می­کنند. در ادامه پژوهش­های تجربی و دیدگاه­های نظری ارائه شده است. همچنین، نویسندگان در هر فصل با طرح یافته­ های متناقض و محدودیت­های پژوهش و همچنین رهنمودهای پژوهشی، ذهن خواننده را برای تفکر و انجام پژوهش­های آینده باز می­گذارند.


کتاب برای چه کسانی مفید است؟


 این کتاب به بررسی موضوعات نظری و شواهد پژوهشی مختلف پرداخته و در عین حال به تلویحات کاربردی هر یک از مباحث نیز اشاره کرده است. از این رو، این کتاب هم برای دانشگاهیان (اساتید و دانشجویان) و دین پژوهان مفید است و می تواند به عنوان منبع اصلی درس روان شناسی دین برای دانشجویان روان شناسی در گرایش های مختلف و همچنین دانشجویان رشته الهیات مورد استفاده قرار گیرد. علاوه بر این، با توجه به یافته های پژوهشی و رهنمودهای نویسندگان، مشاوران و افرادی که در زمینه کار بالینی فعالیت می کنند نیز می توانند از این کتاب برای غنی تر کردن مداخلات درمانی خود بهره برداری کنند. همچنین، مباحث مربوط به فصل ششم کتاب به طور ویژه می تواند مورد استفاده سازمان ها و نهادها قرار گیرد. در نهایت، افراد غیر دانشگاهی و کسانی که فعالیت تخصصی و حرفه ای در این زمینه ندارند نیز می توانند از مباحث کتاب برای تقویت دانش عمومی خود نسبت به رابطه روان شناسی و مذهب و همچنین عمل به پیامدهای کاربردی آن بهره مند شوند.


آشنایی مختصر با نویسندگان کتاب

سیدنی میلر پرین، دکترای روان­شناسی بالینی خود را از دانشگاه ایالتی واشنگتن دریافت کرد و اکنون استاد ممتاز روان­شناسی در دانشگاه پپردین است. از علاقه مندی های دانشگاهی ایشان می توان به روان­شناسی بالینی کودک، بدرفتاری کودکان و خشونت خانواده و توسعه ایمان و معنویت اشاره کرد. تاکنون 6 عنوان کتاب و چندین مقاله از ایشان در این حوزه ها منتشرشده است. همچنین، از دیگر دستاوردهای خانم میلر پرین می توان به دریافت چند جایزه علمی و همچنین در اختیار داشتن چندین سمت مهم اشاره کرد. https://seaver.pepperdine.edu/academics/faculty/cindy-perrin 


الیزابت کرامری منکاسو مدرک دکتری روان­شناسی بالینی را در سال 2009 از دانشگاه ایالتی گرین بولینگ اخذ کرد و اکنون عضو هیئت علمی دانشگاه پیردین است. زمینه های دانشگاهی موردعلاقه ایشان نیز، روش تحقیق پیشرفته، معنویت و مذهب، روابط خانوادگی و هویت است. از ایشان نیز چندین مقاله و کتاب تاکنون به چاپ رسیده و موفق به دریافت چند جایزه علمی و دریافت کرسی های دانشگاهی شده اند https://seaver.pepperdine.edu/academics/faculty/elizabeth-krumrei/


لینک دریافت فایل کامل کتاب:


https://4learn.4kia.ir/info/780501/%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%AB%D8%A8%D8%AA-%DA%AF%D8%B1%D8%A7/?getppsid=1