گردشگری و خودشیفتگی پسا ساختارگرایانه!

15 فروردین 1404 - خواندن 2 دقیقه - 112 بازدید

برخی از مدیران و متولیان حوزه گردشگری، دچار یک «خودشیفتگی از نوع پساساختارگرایانه» شده اند!

بدین معنا که رکورد حضور و بازدید مردم از موزه ها و یا تردد خودرو در ایام نوروز را به عنوان یک «الگوی توسعه» در گردشگری معرفی کرده و گمان می کنند که روابط پیچیده «انسان و محیط» را با همین فرمول و اعداد و ارقام کشف کرده اند!

اما حلقه ی مفقوده در گردشگری همچنان پابرجاست(علی الخصوص شهر تبریز)!
هیچ پیوندی بین گردشگری(گردشگران) با تاریخ نقلیه و «روایت تبریز» وجود ندارد!

رقص و موسیقی و آواز سنتی و... کارکرد جاذبه ی محیطی دارد و خوب است اما اگر این جاذبه به تاریخ نقلیه پیوند نداشته باشد، اساسا گردشگری و گردشگر چه دردی را دوا خواهد کرد!؟

اگر با نگاه صرف اقتصادی هم حتی نگاه کنیم، باز هم این نوع درآمد، پایداری نخواهد داشت! و مستمر نخواهد بود!

ای کاش متولیان حوزه گردشگری استان، به مباحث عمیق تری هم فکر کنند!

رهبر انقلاب فرمودند که «هویت آذربایجان، هویتی ممتاز در میان ملت ایران است».
خب این هویت چیست؟! چه ابعادی دارد؟!
برای تبدیل این هویت به تاریخ نقلیه، چه کار باید کرد؟!

امروز هر کسی که از تبریز رفت، با خودش کوله باری از فیلم رقص و موسیقی و عکس های رنگارنگ از خانه های تاریخی و بازار تبریز و... برد.
اما دیگر چه...؟!
از هویت تبریز و آذربایجان چه روایتی را با خود برد؟!

الگوی رشد و پیشرفت، در پاسخ همین سوالات نهفته است.

اگر به اینها فکر کنیم، احیاء «بافت تاریخی» تبریز ممکن خواهد شد و خانه های تاریخی نیز نشان دهنده یک هویت واحد و یکپارچه خواهند بود نه اینکه صرفا موزه ای برای بازدید باشند.

پ.ن:
این نوشته به معنای عدم وجود «روایت» در اماکن تاریخی نیست. در برخی اماکن حتی به پای روایت ها نشسته ام. اما روایتی که به کار امروز و شناخت و ادراکی از هویت بیاید، موجود نیست!
۱۴۰۴٫۰۱٫۱۵