عنوان: حقیقت مهجور: چرا انسان از آنچه می داند روی می گرداند؟

13 فروردین 1404 - خواندن 4 دقیقه - 212 بازدید

مقدمه

آیه شریفه "وقال الرسول یرب ان قومی اتخذوا هذا القرءان مهجورا" (فرقان: ۳۰)، شکوه ی تامل برانگیز پیامبر (ص) از مردمی است که حقیقت نازل شده را وانهاده اند. این آیه، فراتر از زمینه ی خاص خود، به پدیده ای فراگیر در سرشت انسان اشاره دارد: گرایش به نادیده گرفتن یا رها کردن حقیقت، حتی زمانی که در دسترس و آشکار است. چرا انسان، که فطرتا حقیقت جوست، گاه به انکار یا فراموشی دانایی های بنیادین رو می آورد؟ روان شناسی اشاره دارد که ذهن برای حفظ تعادل، اطلاعات ناخوشایند را کنار می زند. این مقاله در پی آن است تا با کاوشی در دیدگاه های فلسفی و سازوکارهای روان شناختی، ریشه های این رویگردانی از حقیقت را بررسی کند.

بدنه

دلایل رویگردانی انسان از حقیقت را می توان در دو حوزه اصلی فلسفه و روان شناسی جستجو کرد. از منظر فلسفی، در سنت اسلامی، گرچه معرفت به حقیقت امری فطری تلقی می شود، اما تعلقات دنیوی، پیروی از هواهای نفسانی، تعصب بر عادات و منافع شخصی، همچون حجاب هایی عمل می کنند که انسان را از پذیرش فعالانه حقیقت بازمی دارند. در فلسفه غرب، به ویژه اگزیستانسیالیسم، این مسئله از زاویه آزادی و مسئولیت نگریسته می شود. ژان پل سارتر با مفهوم «بدایمانی» (خودفریبی آگاهانه)، توضیح می دهد که انسان برای فرار از اضطراب ناشی از آزادی و مسئولیت انتخاب، خود را فریب می دهد و حقیقت وضعیت وجودی خویش را انکار می کند. مارتین هایدگر نیز از «سقوط» در ورطه «روزمرگی» و پناه بردن به هیاهو و سرگرمی های بی پایان سخن می گوید؛ راهی برای گریز از مواجهه با حقایق اساسی وجود، همچون مرگ و نیستی. این دیدگاه های فلسفی نشان می دهند که انکار حقیقت ریشه در ساختارهای عمیق وجودی، ترس ها و تعلقات انسان دارد.

در کنار این دیدگاه های فلسفی، روان شناسی نیز سازوکارهای ذهنی مشخصی را برای این انکار شناسایی کرده است. نظریه «ناهماهنگی شناختی» لئون فستینگر بیان می کند که تضاد بین یک حقیقت جدید و باورهای پیشین فرد، موجب ایجاد تنش روانی می شود و ذهن برای کاهش این تنش، به انکار، تحریف یا نادیده گرفتن آن حقیقت متمایل می گردد. پدیده «نادیده گیری انتخابی» نیز نشان می دهد که مغز چگونه به طور خودکار اطلاعاتی را که باورهای موجود را به چالش می کشند، فیلتر یا کم اهمیت می کند تا ثبات شناختی حفظ شود (سوگیری تاییدی). علاوه بر این، مکانیسم های دفاعی که توسط فروید و دیگران توصیف شده اند، مانند «انکار» (رد کردن مستقیم واقعیت ناخوشایند) و «سرکوب» (رانش افکار و حقایق اضطراب آور به ناخودآگاه)، ابزارهایی هستند که ذهن برای محافظت از خود در برابر درد و اضطراب ناشی از پذیرش حقیقت به کار می گیرد. این سازوکارها، چه خودآگاه و چه ناخودآگاه، به انسان کمک می کنند تا از رویارویی با واقعیت های دشوار بپرهیزد.

نتیجه گیری

بررسی دیدگاه های فلسفی و روان شناختی نشان می دهد که رویگردانی انسان از حقیقت، پدیده ای چندوجهی با ریشه های عمیق در ساختار وجودی و سازوکارهای ذهنی اوست؛ از تعلقات و ترس های وجودی گرفته تا تلاش ذهن برای حفظ تعادل و کاهش ناهماهنگی شناختی از طریق انکار، تحریف و سرکوب. با این حال، نکته اساسی این است که حقیقت، با نادیده گرفته شدن از بین نمی رود و پیامدهای آن، چه فردی و چه اجتماعی، اجتناب ناپذیرند. انکار حقیقت ممکن است آرامشی موقت ایجاد کند، اما در نهایت مانع رشد و مواجهه سازنده با واقعیت می شود. از این رو، پذیرش حقیقت، به ویژه حقایق دشوار و چالش برانگیز، نیازمند شجاعت اخلاقی و فکری است. چالش همیشگی انسان، تلاش برای تمایز نهادن میان باورهای اصیل و مبتنی بر واقعیت و توهمات آرام بخشی است که صرفا برای فرار از مسئولیت یا حفظ آسایش ذهنی ساخته شده اند. این تلاش برای حقیقت جویی آگاهانه، هسته اصلی یک زندگی اصیل و معنادار را تشکیل می دهد.