تحلیل سیاست خارجی ترامپ ۲۰۲۵ با استفاده از نظریه جیمز روزنا
💢برای درک منطق ترامپ و سیاست خارجی آمریکای ۲۰۲۵ باید شرایط جامعه بین الملل و وضعیت نظامی،اقتصادی و اجتماعی ایالات متحده و ویژگیهای رهبران آمریکا اعم از رئیس جمهور، کابینه و مجلس سنای آمریکا را به عنوان متغیرهای مستقل با توجه به نظریه روزنا بررسی کنیم و تاثیر آنها را بر سیاست خارجی آمریکا به عنوان متغیر وابسته تحلیل کنیم.
💢با روی کار آمدن ترامپ در ایالات متحده از سال ۲۰۲۵ رویکرد سیاست خارجی آمریکا از چندجانبه گرایی و جهان گرایی به یک جانبه گرایی گرایش پیدا کرد که از اولین آثار آن را میتوان در لغو پیمانهای بین المللی از جمله توافقنامه آب و هوایی پاریس و تهدیدات سرزمینی کانادا و دانمارک و جنگ تعرفه ای با چین مشاهده نمود. این تغییر رویکرد ناشی از نظریه کلاسیک واقعگرایانه به روابط بین الملل در نگاه شخص ترامپ که نزدیک به نگاه واقعگرایانه و نوواقعگرایانه جمهوری خواهان سنای آمریکاست می باشد.
💢این در حالی است که با توجه ماهیت آنارشیک و چند قطبی نظام بین الملل و افول هژمونیک غرب به رهبری ایالات متحده، این تغییر سیاست خارجی آمریکا فراتر از دیدگاههای ترامپ،نوعی بازنگری و بازسازی امنیت ملی آمریکا در ابعاد پنجگانه مکتب کپنهاگ بخصوص ابعاد نظامی و اقتصادی و ارتجاع به مدلهای کهن استعمارگری نظیر تصرف و حکمرانی مستقیم بر سرزمینها به شمار می رود چرا که دیگر قدرت سخت و نرم آمریکا کافی نیست که منافع ملی ایالات متحده را با رویکرد گلوبالیسمها تامین کند.
لذا از همین رویکرد میتوان منطق ادعاهای طرح شده در خصوص الحاق کانادا و گرینلند و کنترل کانال پاناما و حتی تصرف هند را دریافت.
💢با توجه به مطالب فوق میتوان دریافت که ترامپ در روابط خارجی با کاربست مدل مرد دیوانه سعی در قلدرنمایی و تهدید بدون پشتوانه (آمریکای هژمون دوران بعداز جنگ سرد) را دارد تا ترسوها را بترساند و منافع کشورش را تامین کند .
در یادداشت های بعدی به بررسی سیاست موازنه تهدید به عنوان بهترین سیاست مقابل ترامپ خواهیم پرداخت .
#ترامپ #دلیل_تجربه #مذاکره #آمریکا #موازنه_تهدید #سیاست_خارجی #روابط_بین _الملل