کنترل درخشش آگاهی

6 فروردین 1404 - خواندن 3 دقیقه - 84 بازدید



[مولانا]

برخیز تا شراب برطل و سبو خوریم - بزم شهنشه است، نه ما باده میخریم

بحریست شهریار و شرابیست خوشگوار - در ده شراب لعل ببین ما چه گوهریم

خورشید جام نور چو بر ریخت بر زمین - ما ذره وار مست برین اوج بر پریم

خورشید لا یزال چو ما را شراب داد - از کبر در پیاله خورشید ننگریم

پیش آر آن شراب خرد سوز دلفروز - تا همچو دل ز آب و گل خویش بگذریم

پرخواره ایم کز کرم شاه واقفیم - در شرب سابقیم و به خدمت مقصریم

زیرا که سکر مانع خدمت بود یقین - زین سو چو فربهیم بدان سوی لاغریم

نوری که در زجاجه و مشکاه تافته است - بر ما بزن که ما ز شعاعش منوریم

بس گرم و سرد شد دل ازین باده چون تنور - در سوزمان چو هیزم تا هیچ نفسریم

چون شیشه فلک پر از آتش شده است جان - چون کوره بهر ما که مس و قلب یا زریم

ای گلعذار، جام چو لاله به مجلس آر - کز ساغر چو لاله چو گل یاسمین بریم

خوش خوش بیا و اصل خوشی را به بزم آر - با جمله ما خوشیم ولی با تو خوشتریم

ای مطرب، آن ترانه تر بازگو ببین - تو تری و لطیفی و ما از تو تر تریم

اندر فکن ز بانگ و خروش خوشت صدا - در ما که در وفای تو چون کوه مرمریم

آن دم که از مسیح تو میراث بردهای - در گوش ما بدم که چو سرنای مضطریم

گرچه دهان پرست ز گفتار لب ببند - خاموش کن که پیش حسودان منکریم

***

[یزدانپناه عسکری]

در روزنه و گذرگاه نهان وجود (مشکاه)، کنترل درخشش آگاهی (یوقد) ، در عمق و فارغ از سطح و جوانب.

الله نور السماوات و الارض مثل نوره کمشکاه فیها مصباح المصباح فی زجاجه الزجاجه کانها کوکب دری یوقد من شجره مبارکه زیتونه لا شرقیه و لا غربیه یکاد زیتها یضیء و لو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شیء علیم - النور : 35

__________

1 - مولانا جلال الدین محمد بلخی(مولوی)، دیوان کبیر شمس، طلایه - تهران، چاپ: اول، 1384. غزل 1706