نفس شکنی عمل

6 فروردین 1404 - خواندن 2 دقیقه - 50 بازدید



استاد ابوالقسم قشیری در صحبت شیخ ابوسعید بود تا روزی هر دو در بازار نشابور می رفتند. شلغم پخته دیدند نهاده سپید و پاکیزه. نفس هر دو بزرگ را بدان رغبتی افتاد. شیخ قراضه ای بداد و ازان شلغم بستد و بخورد. استاد ابوالقسم با خود گفت: «من امام نشابورم در میان بازارشلغم چگونه خورم؟» نخورد و بخانقاه رفتند. چنانک معهود شیخ بوده است، بعد از سفره سماع کردند . شیخ را حالتی عظیم پیدا آمد ، بر دل استاد ابوالقسم بگذشت که «چندین تحصیل که من کرده ام و در راه طریقت رنج ها برده مرا چنین وقتی و حالتی مسلم نشد» . شیخ سر برآورد و گفت: آن ساعت کی من در بازار شلغم می خوردم تو بت نفس می پرستیدی و می گفتی من امام نشابورم در بازار چگونه شلغم خورم؟ ندانی که هیچ بت پرست را این وقت و حالت ندهند؟ استاد ابوالقسم فریاد برآورد و بدست و پای شیخ درافتاد و باقی عمر صحبت شیخ از سر اخلاص اختیار کرد. (1)

***

[یزدانپناه عسکری]

استاد ابوالقسم قشیری به ظاهر عمل نگاه می کرده نه به نفس شکنی عمل.

______________

1 - حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر، تالیف جمال الدین ابو روح لطف الله بن ابی سعید بن ابی اسعد . مقدمه ، تصحیح و تعلیقات دکتر محمدرضا شفیعی کد کنی . تهران : انتشارات سخن چاپ ششم 1384 صفحه 147