عشق آگاپه ای دقوقی

[مولانا - مثنوی معنوی]
در میان موج دید او کشتیی - در قضا و در بلا و زشتیی
هم شب و هم ابر و هم موج عظیم - این سه تاریکی و از غرقاب بیم
_
چون دقوقی آن قیامت را بدید - رحم او جوشید و اشک او دوید
گفت: یا رب، منگر اندر فعلشان - دستشان گیر، ای شه نیکو نشان
خوش سلامتشان به ساحل باز بر - ای رسیده دست تو در بحر و بر
ای کریم و ای رحیم سرمدی - در گذار از بد سگالان این بدی
ای بداده رایگان صد چشم و گوش - نی ز رشوت بخش کرده عقل و هوش
بیش از استحقاق بخشیده عطا - دیده از ما جمله کفران و خطا
ای عظیم، از ما گناهان عظیم - تو توانی عفو کردن در حریم
ما ز حرص و آز خود را سوختیم - وین دعا را هم ز تو آموختیم
حرمت آن که دعا آموختی - در چنین ظلمت چراغ افروختی
دست گیر و، ره نما، توفیق ده - جرم بخش و، عفو کن، بگشا گره
همچنین میرفت بر لفظش دعا - آن زمان چون مادران با وفا
اشک میرفت از دو چشمش، و آن دعا - بی خود از وی، می برآمد بر سما
آن دعای بیخودان، خود دیگر است - آن دعا ز او نیست، گفت داور است
آن دعا حق می کند چون او فناست - آن دعا و آن اجابت از خداست
واسطه مخلوق نی اندر میان - بی خبر ز آن لابه کردن جسم و جان
بندگان حق رحیم و بردبار - خوی حق دارند در اصلاح کار
مهربان، بی رشوتان، یاری گران - در مقام سخت و در روز گران
هین بجو این قوم را ای مبتلا - هین غنیمت دارشان پیش از بلا
رست کشتی از دم آن پهلوان - و اهل کشتی را به جهد خود گمان (1)
***
[یزدانپناه عسکری]
آگاپه (Agape) یا حالتی از بودن یا بی خود بودن است ( بدون خود بودن، بدون نفس و منیت). عشق و دوست داشتن قلبی و بدون هیچ علتی است و آموزش پذیر نیست.
________________________
1 - مثنوی معنوی ، جلال الدین محمد بن محمد مولوی به تصحیح رینولد نیکلسون – تهران : هرمس 1386 صفحه 433 ، 435