نسبت صلح با علم اقتصاد (در مقیاس های کشوری و جهانی)

سال انتشار: 1398
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 529

نسخه کامل این مقاله ارائه نشده است و در دسترس نمی باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

NCPD03_021

تاریخ نمایه سازی: 15 دی 1398

چکیده مقاله:

علوم انسانی به اعتبار قدرت خیره کنندگی که در زمینه جهت دادن به رفتارها و انتخاب ها و تخصیص منابع انسانی و مادی دارند به حق علوم سرنوشت ساز لقب گرفته اند و از این جهت به درستی با علوم دینی قابل مقایسه هستند درست مانند آن علوم بر حسب آنکه با چه رویکردی و چه قرائتی مورد بهره برداری قرار بگیرند این امکان را دارند که جوامع بشری را به سمت امنیت و رفاه و آرامش و بالندگی هدایت کنند یا دقیقا در جهت عکس آن عمل نمایند در این میان علم اقتصاد به اعتبار آنکه متکفل فوریترین، حادترین و ملموسترین نیازهای بشری میباشد از جایگاه و اهمیت استثناییتر و مهمتری برخوردار است. نزدیک به چهار دهه پیش به همت سازمان یونسکو مجموعه مطالعات ارزشمند و منحصربه فردی در دستور کار قرار گرفت که در همان اولین سالهای دهه 1980 با عنوان مجموعه توسعه درون زا انتشار یافت و در یکی از مهمترین آنها به صراحت آمده بود که برای کشورهای در حال توسعه تا زمانیکه سازو کارهای فهم مسئله اقتصادی و انتقال آن از کشورهای صنعتی به کشورهای در حال توسعه بازبینی بنیادی و اصلاح اساسی نشود امکان برون رفت از ناامنی ها، خشونت ها و ناهنجاری ها فراهم نخواهد گشت (یونسکو: 1981).یکی از کارهای حیاتی اندیشه ای که باید در کشورمان با عمق و قدت هرچه بیشتری در دستور کار قرار گیرد مشخص کردن دقیق و همه جانبه مرزهای میان علم، تئوری و ایدئولوژی است و این مسئله در قلمرو علم اقتصاد از اهمیت به مراتب بیشتری برخوردار است چرا که به دلایل و علل پرشمار، آسیبپذیریها در این زمینه بسیار بیشتر است. برای هر پژوهشگر عالم و منصفی این واقعیت به مثابه یک امر بدیهی جلوه می کند که نسبت دادن هر مسئله یا پیامدی به یک رشته علمی از جمله دشوارترین کارها در عرصه معرفت بشری به شمار میرورد و باید سخت از آن برحذر بود حداکثر آن است که بگوییم در درون یک رشته علمی رویکردهای نظری مسلط به اعتبار مفروضات هستی شناختی، معرفت شناختی و روششناختی خاص خود میتوانند منشا آثار و پیامدهای معینی باشند. در میان برجسته ترین متفکران و برندگان جایزه نوبل اقتصاد رویکرد مسلط در این رشته علمی که به جریان بازارگرایی موصوف است نیروی محرکه افراطیگری های خشونتزا، نابرابرساز و بحران افرین متعددی هستند. رونالد کوز در نطق نوبل خود این ویژگیها را به تمرکز زدایی افراطی مستتر در این رویکرد نسبت داده است ( 1992 ). و آلبرت هیرشمن رویکرد به تعبیر وی تخصص گرایی افراطی مندرج در آن را منشا بروز آسیب های مورد اشاره دانسته است( 1967 ). اما شاید بتوان گفت که یکی از عمیق ترین ریشه های بستر ساز خشونت در این دیدگاه را کنت ارو ( 1988 ) مطرح ساخته است او تصریح می کند که این نحله از اقتصاد دانان خود را به طرز افراطی مطلق در نظر می گیرند و خود را بهترین عرضه کنندگان خردگرایی میدانند و اختلال های نظری و ابهامات فکری موجود در مباحث عمومی درباره موضوعات اقتصادی را دارای ریشه های عمیق در همین باور معرفی می کنند وی به صراحت می نویسد رابطه ای نزدیک میان فرض عقلانیت کامل و تعصب وجود دارد وقتی شما یک مسئله را به مثابه یک امر پیشینی پذیرفته اید دیگر هیچ جایی برای بحث و استدلال باقی نمی ماند و کسانی که با شما مخالفت کنند نادان یا متقلب انگاشته خواهند شد. داگلاس نورث اقتصاددان بزرگ توسعه حاکمیت این اسلوب اندیشهای را مترادف با حاکم شدن قانون جنگل می داند ( 1379 ) و بیگمان بخش بزرگی از پیامدهای اجتناب ناپذیر این شیوه اندیشه ورزی و تخصیص منابع در آثار بزرگان علم اقتصاد انعکاس یافته است و در ساحت عملی نیز گزارش توسعه جهانی سال 2011 با عنوان امنیت و توسعه گواه های حیرت انگیزی را مطرح ساخته است که میتواند موضوع گفتگوهای آگاهی دهند و اعتلابخش باشد. در این پژوهش تلاش خواهد شد که در حد امکان وجوه نظری و عملی این مسئله مورد واکاوی قرار گرفته علائم و نشانه های مشخصی از خصلت آنومیک بخشیدن به مناسبات اقتصادی اجتماعی کشورمان طی سه دهه گذشته از این زاویه ارائه گردد و سازوکارهای اندیشه ای و عملی مشخصی برای برون رفت از گرفتاری ها و چالش های ناشی از آن در مسیر حرکت به سوی امنیت، صلح و اخلاق ارائه گردد.

نویسندگان

فرشاد مومنی

استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی