نمود کهن الگوی خود در دو مثنوی اقبال لاهوری

سال انتشار: 1396
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 420

فایل این مقاله در 13 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

IGBAL01_064

تاریخ نمایه سازی: 11 شهریور 1397

چکیده مقاله:

این مقاله نخست به ساختار شخصیت انسان از دیدگاه کارل گوستاو یونگ می پردازد و با توضیح مختصر پختن الگوها و جایگاه آن ها در ناخودآگاه جمعی انسان، اهمیت کهن الگوی خود را در میان دیگر کهن الگوها بیان می کند. در واقع خود Ego یکی از مهم ترین و مبهم ترین کهن الگوهایی است که یونگ آن را مطرح کرده است. بر مبنای دریافت های است یونگ (خود) به عنوان یک مفهوم تجربی، طیف وسیعی از پدیده های روانی را معین می کند که این امر بیان کننده وحدت شخصیت به عنوان یک کل است. به عبارتی ( خود ) کهن الگوی مرکزی ناخودآگاه جمعی است، کهن الگوی نظم، سازمان دهنده کی و وحدت و یگانگی است که دیگر کهن الگوها را به طرف خود کشیده به تجلیاتشان در استخوان و ضمیر آگاه هماهنگی می بخشد و احساسی از ثبات و استحکام و یک تا یک شخصیت می دهد. تمامی حقایق روانی فرد سرانجام به نماد (خود) ختم می شود. ولی در عمل بدان معنا است که رفتار بشر هرگز نمی تواند به گونه ای کامل به وسیله غرایز منفرد یا سازوکارهای هدایت شده ای چون گرسنگی، توانایی و ....بیان گردد به اعتقاد یونگ (ایگو) پخش آن گاه ذهن انسان را تشکیل می دهد. اقبال به عنوان یک فیلسوف که معاصر کارل گوستاو یونگ بود احتمال در جریان بحث های روان شناسی عصر خود نیز قرار داشت . بعد از گذشت نزدیک به یک قرن، این جستار درپی آنست که دو دفتر از 14دفتر کلیات فارسی وی را بر مبنای یکی از کهن الگوهای و یک مورد بحث و بررسی قرار دهد.

نویسندگان

مهوش واحددوست

دانشیار زبان ادبیات فارسی دانشگاه ارومیه