بررسی نقش عوامل اقتصادی بر سلامت خانواده

سال انتشار: 1396
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 2,988

فایل این مقاله در 16 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

CCSCO01_020

تاریخ نمایه سازی: 21 اردیبهشت 1397

چکیده مقاله:

در هر جامعه ای کوشش می شود معیارهایی تهیه گردد که بیانگر سلامت آن جامعه باشد. سلامت جامعه در این است که جامعه به سوی هدفهای درستی جهت یابی و رشد کرده باشد. در چنین جامعه ای تولید رشد می کند و توان جامعه در دفاع از خود فزونی می یابد. سلامت جامعه را بایستی در سلامت خانواده که به عنوان اولین و اساسی ترین نهاد اجتماعی است جست. سلامت جامعه را می توان بر حسب جوانب عادی و اقتصادی زندگی سنجید. زندگی مادی را ضوابطی اندازه گیری می کنند که به آن ضوابط شاخص های اقتصادی می گویند .[15]یکی از این شاخص ها تورم است. شاخص اقتصادی دیگر این است که از عده ای که توان تولید دارند چند نفر آماده به کار هستند، چند نفر تولید می کنند و چند درصد بیکارند.بحث ارتباط اقتصاد و نظام سلامت پیشینه ای در حدود یک دهه دارد. سلامت نیز با تمام حساسیتهایی که دارد حدود نوینی از دانش را تجربه می کند که به قدمت بشر سابقه دارد.با این وصف بسیار تاسف بار می باشد که ما در دهه های آخر قرن بیستم شاهد ورود مباحث سلامت به حوزه علم اقتصاد می باشیم.[3]اگر ما بخواهیم تعریف سلامت را به مرز دانش اقتصاد و ظرف زمانی خویش ارجاع دهیم می توانیم سراغ نظریه پردازانی که در دهه اول هزاره سوم، جدیدترین نظریات خود را ارایه داده اند برویم. مشهورترین آنهاآقای آمارتیاسن(Amartya kamar sen ) است که در نظریه جدید خود بحث فقر قابلیتی و تلاش کشورها برای امحاء فقر را مطرح میکند.به طور طبیعی آن چه آقای سن در کتاب توسعه نظریه های خود به دنبال آن است با آن چه که ما در این تعریف برای سلامت بدنبال آن هستیم نوعی مجاورت و همبستگی دارد. سن می گوید جامعه ای که می خواهد توسعه پایدار را تجربه کند باید تمام تلاشش این باشد که قابلیتها ی افراد را در همه ابعاد ارتقاء دهد به نوعی که توانمند کردن افراد، اصل نخست جامعه در حرکت به سوی توسعه پایدار باشد.از دید توسعه، انسانی سالم می باشد که هم ذهن و هم فکرش سالم باشد. سلامت مسیله ای به هم پیوسته است. ما نمی توانیم فقط به بخشی از آن توجه کنیم. در اقتصاد پایدار ما به انسانی سالم نیازمندیم، انسانی که در تمام مراحل زندگی و در مواجهه با مسایل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، در سایه این سلامت هم برای خود و هم در جامعه بتواند مطلوبیت ایجاد کند.یکی از اساسی ترین بحث های اقتصاد این است که یک انسان سالم ترجیهات خودش را می فهمد. ما در رفتارها ی اقتصادی خود همواره با محدودیت منابع روبه رو هستیم و هدف ما تخصیص بهینه این منابع می باشد. حال شما فکر کنید برای یک مدیر خانواده که منابع محدودی دارد چه وقت میسر می شود که بیشترین مطلوبیت را به اعضای خود تزریق کند و این مسیله زمانی روی می دهد که روح، فکر و جسمی سالم داشته باشد.همچنین جهت دسترسی عادلانه به اطلاعاتی که انسانها بتوانند بر اساس آن سرنوشت فردی و جمعی خود را مدیریت کنند، دارا بودن سواد بهداشتی آحاد مردم، بالا رفتن سطح سواد و میزان بهینه درآمد لازم می باشد. برای آموزش این نکات بایستی بودجه و سرمایه تخصیص داده شود، صرف چنین بودجه ای هزینه نه بلکه سرمایه گذاری است.و در نهایت انسانها باید احساس تعلق به جامعه ای که در آن هستند داشته باشند، البته همه اینها به این برمی گردد که ما باید روی سلامت هزینه کنیم. اصولا در طبقه بندی هزینه های سلامت 4 نوع کشور وجود دارد:1- کشورهایی که مخارج بالا و در نتیجه دستاوردهای بالایی هم در سلامت دارند. ( کاستاریکا، هاییتی )2- کشورهایی که هزینه بالایی دارند اما دستاوردهای آنها پایین است. ( فرانسه، آمریکا )3- کشورهایی که در مقایسه با دو گروه فوق سهم کمتری به سلامت اختصاص داده اند اما دستاوردهای آنها بالاتر است. ( چین، یونان، مراکش )4- کشورهایی که در مقایسه با بقیه هم مخارج و هم دستاوردهای پایینی داردند. ( زامبیا، غنا )سوال عمده این می باشد که ما جزء کدام دسته می باشیم

نویسندگان

زهرا قادری چرمهینی

کارشناس پرستاری، بیمارستان سیدالشهدا امید