رویکرد سیستمی در درمان مشکلات ارتباطی همسران: زوج درمانی ساختاری
سال انتشار: 1395
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 2,522
نسخه کامل این مقاله ارائه نشده است و در دسترس نمی باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
PSYCONGRESS09_039
تاریخ نمایه سازی: 6 بهمن 1395
چکیده مقاله:
واقعیت امر این است که زوج درمانی ساختاری به عنوان رویکردی مجزا برای درمان زوج ها به وجود نیامده است. خانواده درمانی ساختاری که زوج درمانی ساختاری هستی خود را از آن به عاریت گرفته است، درمانی برای خانواده ها می باشد نه زوج ها. استفاده ی زوج درمانی ساختاری از ساختار نظری و شیوه های مداخله ای موجود در خانواده-درمانی سیستمی برای درمان زوج ها، چندین نقطه ی قوت و حداقل یک نقطه ی ضعف برای این مدل به همراه داشته است. از زمانی که مینوچین و همکارانش شروع به ملاقات با والدین کودکان مشکل دار کردند فرض اصلی روانکاوی که بر اساس آن، رفتار انسان «از درون به برون» و به وسیله ی روان پویایی های داخلی او سرچشمه می گیرد را زیر سؤال بردند. آنها با پیروی از نظریه ی سیستم های دان جکسون، با برداشت «از برون به درون» از رفتار انسان شروع به کار کردند. بدین ترتیب آنها خود را در حال مهاجرت از «علیت خطی» موجود در دنیای روانکاوی به سوی «علیت مدور» موجود در دنیای سیستماتیک یافتند. در علیت خطی رفتار هر فرد به علت روان پویایی های داخلی اش است و در علیت مدور رفتار هر فردی در آن واحد هم علت و هم معلول رفتار تعاملی زوجین است.نظریه پردازان ساختاری قبل از بررسی کارکرد زوج ها در ابتدا به بررسی کارکرد خانواده می پردازند و سپس کارکرد زوجین را به عنوان بخشی از خانواده مورد مطالعه قرار می دهند. در این صورت دیدگاه نظریه پردازان ساختاری در مورد زوجین و رابطه ی کارآمد و ناکارآمد تابعی از پس زمینه ی دیدگاه این نظریه در مورد خانواده ها است. زوجین به عنوان زیرمنظومه ای از یک خانواده در نظر گرفته می شوند، نه بیشتر و نه کمتر، و ارزیابی عملکرد خوب یا ضعیف یک زوج به مفاهیم نظریه در مورد مؤلفه های عملکرد سازگارانه ی هر یک از زیرمنظومه ها و نیز همه ی آنها بستگی دارد. ورود مفهومی به دنیای زوج ها پس از سیاحت دنیای خانوادگی سبب قدرت نظری آشکار و در عین حال نقطه ضعفی عملی برای زوج درمانی ساختاری شده است. از آنجایی که زوج درمانی ساختاری زوج ها را به عنوان یک زیرمنظومه در نظر می گیرد (شاید زیرمنظومه ای از خانواده ای که دارای فرزند است یا زیرمنظومه ای از یک شبکه ی خویشاوندی و مسلماً به عنوان زیرمنظومه ای از سیستم های اجتماعی بی شماری که وجود دارد)، بنابراین شناخت خود از زوج ها را بر اساس مفهوم عشق رؤیایی قرار نداده است. نظریه پردازی ساختاری در مورد زوج ها بر این موضوع اذعان دارد که در طول تاریخ بشر نحوه ی عملکرد و انتظارات هر یک از زوجین از زمانی به زمان دیگر و از مکانی به مکان دیگر به طور چشمگیری متفاوت بوده است. تصور روابط بهینه ی زوجین بر اساس میزان عشقی که به طور متقابل دریافت و ابراز می کنند نیز تقریباً به دوران اخیر برمی گردد. با وجود اینکه این تصور به طور بی چون و چرایی در میان طبقه ی متوسط کشورهای توسعه یافته ی غربی رواج دارد، اما پایه ریزی یک نظریه ی زوج درمانی بر اساس این تصور، خطر ایجاد محدودیت در کاربرد این رویکرد را افزایش می دهد.به بیان دقیق تر، از آنجا که زوج درمانی ساختاری به طور معمول برای بررسی کارکرد زوج ها از مجموعه مفاهیمی مشابه با آنچه که برای ارزیابی زیرمنظومه های خانواده به کار می رود استفاده می کند، دلایل زیادی مبنی بر قابلیت کاربرد این نظریه برای زوج هایی که با هم زندگی می کنند و قصد ادامه ی زندگی مشترک و یا جدا شدن از یکدیگر را دارند وجود دارد. زوج درمانی ساختاری بدون شک برای زوج هایی که اساس رابطه ی خود را بر مبنای عشق می دانند نیز کاربرد دارد. در عین حال برای زوج هایی که انتظار ندارند عشق نقش مهمی را در رابطه ی آنها با یکدیگر ایفا کند نیز می توان از زوج درمانی ساختاری استفاده کرد. این رویکرد را می توان برای زوج هایی که در صدد تسهیل فرآیند جدایی از یکدیگر هستند و یا زوج هایی که مایلند به زندگی با یکدیگر ادامه دهند نیز به کار گرفت. بنابراین هدف این مطالعه بررسی نحوه ی کاربرد یکی از رویکردهای سیستمی در زوج درمانی به نام زوج درمانی ساختاری می باشد که در آن به بیان نقاط قوت و ضعف این رویکرد پرداخته می شود.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
رزیتا امانی
دکتری مشاوره خانواده، استادیار ، همدان، دانشگاه بوعلی سینا، دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی، گروه روان شناسی