تاثیر نگرش و شایستگی معلمان بر موفقیت آموزش تلفیقی دانش آموزان دیرآموز در دوره ابتدایی

نظام های آموزشی مدرن در دهه های اخیر دستخوش تحولات بنیادینی شده اند که مهم ترین آن ها گذار از رویکردهای جداسازی به سمت رویکردهای فراگیر و تلفیقی است. هدف غایی این تحولات، تحقق عدالت آموزشی و فراهم آوردن فرصت های برابر یادگیری برای تمامی کودکان، فارغ از تفاوت های فردی، هوشی و جسمانی آنان است. در این میان، دانش آموزان دیرآموز که دارای هوشبهر مرزی هستند، گروهی بزرگ اما غالبا نامرئی در مدارس عادی محسوب می شوند که موفقیت تحصیلی و اجتماعی آنان به شدت در گرو کیفیت محیط آموزشی است. این مقاله مروری جامع با هدف واکاوی عمیق تاثیر دو مولفه حیاتی، یعنی نگرش معلمان و شایستگی های حرفه ای آنان، بر موفقیت آموزش تلفیقی این دانش آموزان در دوره ابتدایی تدوین شده است. روش پژوهش مبتنی بر مرور سیستماتیک و تحلیل محتوای متون علمی معتبر داخلی و خارجی است. یافته های حاصل از بررسی دقیق منابع نشان می دهد که نگرش معلمان به عنوان موتور محرکه رفتارهای آموزشی، نقش تعیین کننده ای در پذیرش یا طرد این دانش آموزان ایفا می کند. نگرش های مثبت منجر به خلق محیطی حمایتگر و کاهش اضطراب دانش آموزان می شود، در حالی که نگرش های منفی، موانعی نامرئی اما مستحکم در برابر یادگیری ایجاد می کنند. از سوی دیگر، شایستگی های حرفه ای شامل دانش تخصصی تشخیص، مهارت در تطبیق برنامه های درسی، تسلط بر روش های تدریس چندحسی و توانایی اجرای صحیح ارزشیابی توصیفی، ابزارهای عملیاتی لازم برای تبدیل نیت های خیرخواهانه به نتایج ملموس آموزشی هستند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که تلفیق همزمان نگرش پذیرا و مهارت های فنی پیشرفته معلمان، شرط لازم و کافی برای شکستن چرخه معیوب شکست تحصیلی در دیرآموزان است و بدون توانمندسازی معلمان در این دو بعد، سیاست های آموزش فراگیر عقیم خواهد ماند.

کلیدواژه ها:

آموزش تلفیقی ، دانش آموزان دیرآموز ، نگرش معلم ، شایستگی حرفه ای ، دوره ابتدایی