واکاوی مولفه های گفتمانی مدرنیسم و داستان غنایی در داستان «این سگ می خواهد رکسانا را بخورد» اثر قاسم کشکولی. بر اساس نظزیه ی سوزان فرگسن چارلز می.
سال انتشار: 1404
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 24
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
IRNHAMAYESH01_247
تاریخ نمایه سازی: 10 آذر 1404
چکیده مقاله:
قاسم کشکولی از داستان نویسان پرآوازه معاصر است که حاصل تراوش های قلم او شگفتی و تحسین مخاطبان عام و خاص ادبیات داستانی را برانگیخته است. به کار بستن خلاقانه ی تمهیدهای شکل گرایانه، همچون تلفیق امکانات نظم و نثر،درنحوه ی به کارگیری زبان، پیچیده سازی مولفه های مدرنیسم و غنایی روایت به واسطه ی کاربست روایات ذهنی و بهره جویی از شگردهای گسست در روایت، در هم آمیختن عین و ذهن و گذشته و حال در سطحی گسترده، بهره گیری از پیرنگ های حذفی و استعاری و بسیاری از تکنیک های روایی دیگر که در این نوشتار به تفصیل بدان ها پرداخته ایم؛ افزون بر آنکه سیاق داستان نگاری وی را به عنوان سبکی مستقل، منحصر به فرد و با قابلیت پیروی و تداوم در حافظه تاریخ داستان نویسی ادب فارسی به ثبت می رساند، مشابهت ها و مطابقت های گسترده ای در مولفه های غنایی سبک مدرنیسم در داستان «این سگ می خواهد رکسانا را بخورد» با آنچه نظریه پردازان مدرنیستی چون چارلز می و سوزان فرگوسن در آرای خود به شهر و تبیین آن پرداخته اند، رقم می زند. بر همین اساس در این جستار بر آن بوده ایم که این داستان را از منظر نظریات این دو منتقد صاحب نام بازخوانی کنیم تا ضمن شناسایی و ارزیابی وجوه کمی و کیفی این تطابق ابداعات و خلاقیت های سبک آفرین کشکولی در این زمینه را با نگاهی تحلیل گرانه بکاویم.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
منیژه کیا منش
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی یاسوج، ایران.