زبان و اندیشه: دیدگاه روان زبان شناسی
محل انتشار: سومین کنفرانس بین المللی مطالعات نوین در روانشناسی، علوم تربیتی، علوم اجتماعی و آموزش و پرورش
سال انتشار: 1404
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 66
فایل این مقاله در 10 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
PESSECONF03_068
تاریخ نمایه سازی: 8 آذر 1404
چکیده مقاله:
رابطه ی میان زبان و اندیشه یکی از موضوعات محوری در زبان شناسی و روانشناسی شناختی است. نظریه ی نسبیت زبانی ساپیر-ورف (Sapir-Whorf Hypothesis) معتقد است که ساختار زبان می تواند بر شیوه ی درک و تفسیر جهان اثر بگذارد. این نظریه به دو شکل ضعیف و قوی مطرح شده است: در شکل ضعیف، زبان به طور غیرمستقیم بر تفکر اثر می گذارد؛ در شکل قوی، زبان چارچوب اصلی تفکر را تعیین می کند. با اینکه دیدگاه قوی کمتر پذیرفته شده، اما شواهد متعددی نشان می دهند که زبان واقعا مسیرهای خاصی از پردازش شناختی را برجسته می کند. زبان های مختلف ویژگی های متفاوتی دارند که می تواند الگوهای فکری خاصی را فعال کند. به عنوان مثال، در زبان های هندواروپایی همچون انگلیسی و آلمانی، ساختار نحوی خطی و الفبایی به طور طبیعی با شیوه های تحلیلی و ترتیبی سازگار است. در مقابل، زبان های تصویری مانند چینی، که در آن ها کاراکترها بار معنایی و تصویری هم دارند، می توانند علاوه بر پردازش زبانی، مسیرهای شهودی و تصویری را نیز فعال کنند. این تفاوت ها بستر مناسبی برای مقایسه فراهم می کنند. پژوهش های عصب شناختی نشان داده اند که پردازش زبان های مختلف با فعال سازی شبکه های متفاوتی در مغز همراه است. زبان های الفبایی بیشتر نیمکره ی چپ (مسئول پردازش تحلیلی و خطی) را درگیر می کنند، در حالی که زبان چینی، علاوه بر نیمکره چپ، بخش هایی از نیمکره ی راست (مرتبط با پردازش تصویری و شهودی) را نیز فعال می کند. این یافته ها اهمیت بررسی زبان چینی را در چارچوب روانشناسی زبان دوچندان می سازند. همچنین باید توجه داشت که زبان تنها ابزار ارتباطی نیست، بلکه بخشی از هویت فرهنگی و شیوه ی اندیشیدن جمعی است. برای مثال، نحوه ی بیان زمان در زبان ها می تواند بر درک افراد از زمان تاثیر بگذارد. در همین راستا، ساختار خاص زبان چینی — شامل استفاده از نشانه های تصویری و وابستگی شدید به زمینه — می تواند الگوهای شناختی متفاوتی از زبان های الفبایی ایجاد کند. ویژگی های زبان چینی مرتبط با تفکر زبان چینی به دلیل ساختار منحصربه فردش، جایگاه ویژه ای در بحث های مربوط به رابطه ی زبان و تفکر دارد. برخلاف زبان های الفبایی که از ترکیب حروف برای ساخت کلمات استفاده می کنند، چینی بر اساس کاراکترهای لوگوگرافیک بنا شده است. هر کاراکتر معمولا واحدی معنایی را نمایش می دهد و اغلب شامل ترکیبی از اجزای کوچک تر به نام «رادیکال ها» است که سرنخ های معنایی یا تلفظی را فراهم می کنند. این ساختار باعث می شود زبان آموزان در هنگام خواندن و نوشتن، علاوه بر پردازش زبانی، از فرآیندهای بصری و معنایی نیز استفاده کنند. یکی از ویژگی های مهم زبان چینی تونالیته است. ماندارین، به عنوان رایج ترین گویش، چهار تون اصلی دارد که تفاوت آن ها معنای واژه ها را به طور کامل تغییر می دهد. این ویژگی سبب می شود که پردازش شنیداری در زبان چینی به دقت بیشتری نیاز داشته باشد و به همین دلیل، برخی پژوهش ها نشان داده اند که چینی زبان ها حساسیت بالاتری به تفاوت های زیر و بمی صدا دارند. زبان چینی همچنین به ابهام معنایی و وابستگی به زمینه شناخته می شود. بسیاری از کاراکترها و ترکیب های چینی می توانند بسته به جمله و موقعیت، معانی مختلفی داشته باشند. این امر موجب می شود گویشوران چینی در درک زبان روزمره، به میزان زیادی به زمینه ی ارتباطی و شهود معنایی وابسته باشند. به عبارت دیگر، درک زبان چینی کمتر بر اساس تحلیل صرفا دستوری و بیشتر بر اساس تلفیق شهودی اطلاعات زبانی و غیرزبانی شکل می گیرد. از دیدگاه دستوری، زبان چینی فاقد صرف پیچیده و تصریف های زمانی-شخصی است که در بسیاری از زبان های هندواروپایی دیده می شود. این سادگی ظاهری در سطح صرفی با پیچیدگی های معنایی و بافت محور جایگزین شده است. همین ویژگی می تواند نشان دهنده ی تمایز میان تفکر تحلیلی خطی در زبان های الفبایی و تفکر شهودی-بافت محور در زبان چینی باشد. در مجموع، ویژگی های زبان چینی
کلیدواژه ها:
زبان چینی ، تفکر تحلیلی ، تفکر شهودی ، کاراکترهای لوگوگرافیک ، تون ها (سیستم صوتی) ، روانشناسی زبان ، عصب شناسی شناختی
نویسندگان