تاثیر سبک ارتباطی معلم بر انگیزش یادگیری دانش آموزان

سال انتشار: 1404
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 17

فایل این مقاله در 20 صفحه با فرمت PDF و WORD قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

SREDCONF01_2266

تاریخ نمایه سازی: 10 آبان 1404

چکیده مقاله:

ارتباط میان فردی معلم و دانش آموز یکی از بنیادی ترین مولفه های روانی-اجتماعی در فرآیند یادگیری است که می تواند به طور مستقیم بر جهت گیری، کیفیت و پایداری انگیزش یادگیری دانش آموزان اثر بگذارد. در دهه های اخیر، پژوهش های حوزه روان شناسی تربیتی و علوم اعصاب اجتماعی نشان داده اند که سبک ارتباطی معلم – اعم از خودمختارانه، کنترل گرانه، مراقبتی یا مقتدرانه – نقش تعیین کننده ای در شکل گیری احساس تعلق، امنیت روانی و ادراک ارزشمندی در کلاس درس دارد. معلمانی که در ارتباط با دانش آموزان از سبک گفت وگومحور، حمایت گر و مبتنی بر همدلی استفاده می کنند، با تقویت مدارهای هم تنظیمی عصبی بین قشر پیش پیش پیشانی (PFC) و آمیگدال، فضای هیجانی باثباتی ایجاد می کنند که زمینه ساز رشد انگیزش درونی و کنجکاوی شناختی است. در مقابل، سبک های ارتباطی مبتنی بر کنترل، تحکم یا داوری قضاوت گرانه، موجب فعال سازی الگوهای «تهدید اجتماعی» در دستگاه هیجانی دانش آموز شده و انگیزش را به سوی بیرونی سازی و اجبار می کشاند.از منظر نظریه خودتعیین گری (Self-Determination Theory) دسی و رایان، سه نیاز بنیادین روان شناختی—خودمختاری، شایستگی، و تعلق—هنگامی فعلیت می یابند که تعاملات ارتباطی معلم با احترام، اعتماد و فرصت انتخاب همراه باشد. سبک ارتباطی معلم در چنین شرایطی نه تنها کیفیت انگیزش را ارتقا می دهد، بلکه به تداوم یادگیری عمیق، خلاقیت و تاب آوری تحصیلی منجر می شود. افزون بر این، از دیدگاه نظریه های ارتباطی انسانی مانند الگوی ویرجیلیا (احترام، وضوح، انعطاف، هم دلی)، شیوه بروز هیجان و نحوه پاسخ به خطاهای دانش آموز نقش مهمی در ادراک عاطفه مثبت و خودکارآمدی دارد. مدارس با محیط های ارتباطی مثبت، برخلاف فضاهای اقتدارگرا، موجب کاهش اضطراب عملکرد و افزایش احساس معنای شخصی در یادگیری می شوند.در ساحت جامعه شناختی، سبک ارتباطی معلم بازتابی از گفتمان قدرت در کلاس است. در صورت سلطه ی گفتار یک سویه و ارزیابی قضاوت گر، رابطه آموزشی به بازتولید سلطه نمادین (به تعبیر بوردیو) و تابعیت یادگیرنده از نظم انضباطی (به تعبیر فوکو) تبدیل می گردد. اما زمانی که ارتباط به گفت وگویی دموکراتیک بدل شود، دانش آموز به سوژه ای فعال و آفریننده در فرآیند یادگیری تبدیل می شود، و انگیزش او از سطح اجرایی و نمره محور، به انگیزش معناجویانه و متعهدانه تغییر شکل می دهد. از نظر کارکرد شناختی، چنین سبکی می تواند موجب افزایش فعالیت قشر پیش پیش پیشانی میانی و شبکه های توجه پایدار شود؛ یعنی همان سازوکارهای عصبی که مسئول تنظیم هیجان و تمرکز یادگیری اند.جمع بندی آنکه، سبک ارتباطی معلم عامل میانجی بین ساختار آموزشی و انگیزش فردی دانش آموز است. سبک ارتباطی مبتنی بر مراقبت، گفت وگو و احترام به خودمختاری، با ایجاد امنیت هیجانی و معنا، انگیزش درونی و یادگیری اصیل را پرورش می دهد، درحالی که سبک های اقتدارگرا یا غیرحساس، انگیزش بیرونی و رفتارهای اجتنابی را تقویت می کنند. بنابراین اصلاح رویکردهای ارتباطی در نظام تربیتی، به ویژه در تربیت معلم و برنامه های توسعه حرفه ای، ضرورتی راهبردی برای ارتقای کیفیت یادگیری و سلامت روان دانش آموزان است.

نویسندگان