نقش هنر و فعالیت های خلاق در کاهش تنش های روانی دانش آموزان
سال انتشار: 1404
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 24
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
SREDCONF01_2261
تاریخ نمایه سازی: 10 آبان 1404
چکیده مقاله:
در دهه های اخیر، افزایش فشارهای تحصیلی، رقابت آموزشی و استفاده ی گسترده از فناوری های دیجیتال سبب شده است که کودکان دبستانی بیش از پیش در معرض تنش های روانی و آشفتگی های هیجانی قرار گیرند. پژوهش های جدید در حوزه ی روان شناسی رشد و تعلیم وتربیت نشان می دهد که فعالیت های هنری و خلاقانه – اعم از نقاشی، موسیقی، نمایش، داستان گویی، و کاردستی – نقش بنیادینی در تنظیم هیجان، تقویت خودابرازی، و تعدیل پاسخ های عصبی به استرس دارند. در سطح نوروبیولوژیک، فرایندهای هنری با فعال سازی قشر پیش پیشانی (PFC) و کاهش تحریک آمیگدال همراه اند؛ امری که به بهبود تنظیم هیجان و کاهش واکنش های بیش برانگیخته ی محور هیپوتالاموس–هیپوفیز–آدرنال (HPA) می انجامد. از این رهگذر، فعالیت های خلاق می توانند تعادل میان سامانه های شناختی و هیجانی را بازسازی کنند، با افزایش ترشح دوپامین و سروتونین احساس آرامش، تعلق و لذت یادگیری را در کودک تقویت نمایند.از دیدگاه تربیتی، مشارکت در هنر نه تنها موجب تخلیه ی هیجان های منفی می شود، بلکه فرصتی برای بازسازی معنایی تجربه های استرس زا فراهم می آورد. کودک از طریق خلق اثر هنری، تجربه ی درونی خود را به صورت نمادین بازنمایی می کند، و همین امر به عنوان نوعی «بازسازی شناختی» (Cognitive Reappraisal) سبب افزایش درک خود، مقاومت هیجانی و پذیرش هیجان ها می گردد. در چارچوب نظری برنامه های آموزش اجتماعی–هیجانی (SEL)، هنر به منزله ی بستر هم تنظیمی هیجانی میان معلم و دانش آموز عمل می کند؛ زیرا معلم از طریق ارتباط غیرکلامی هنری امکان درک همدلانه و حمایت عاطفی را افزایش می دهد. چنین کنش هایی در زیست بوم مدرسه ای، زمینه ساز ایجاد فضای هیجانی ایمن، افزایش حس تعلق و کاهش اضطراب عملکردی می شوند.در مطالعات تجربی انجام شده در فنلاند، کانادا و ایران، اجرای برنامه های آموزشی مبتنی بر هنر – مانند نقاشی درمانی، موسیقی مشارکتی، تئاتر آموزشی و طراحی داستان تصویری – منجر به کاهش قابل توجه شاخص های اضطراب، بی قراری و پرخاشگری در کودکان دبستانی شده است. در سطح رفتاری، این مداخلات باعث افزایش تمرکز، خودکارآمدی و تعامل اجتماعی مثبت می گردند. افزون بر این، فعالیت های خلاق با تکیه بر اصل ادغام شناخت و هیجان، موجب تحریک عملکردهای اجرایی (Executive Functions) نظیر توجه انتخابی، حافظه کاری، و انعطاف شناختی می شوند؛ کارکردهایی که در تنظیم واکنش های هیجانی و کنترل استرس تحصیلی نقشی کلیدی دارند.از منظر سیاست گذاری آموزشی، ادغام هنر در برنامه های رسمی مدارس باید نه به عنوان فعالیت جانبی، بلکه به مثابه مولفه ای از اکوسیستم یادگیری هیجانی–شناختی تلقی گردد. مدارس موفق در این زمینه محیطی طراحی می کنند که در آن یادگیری خلاقانه با انسجام هیجانی همراه بوده و جایگزین فضای رقابتی و آزمون محور می شود. بنابراین، هنر در مدرسه نه صرفا ابزار پرورش استعداد، بلکه سازوکار تندرستی روانی، رشد خودآگاهی و انعطاف پذیری هیجانی است.در جمع بندی، می توان گفت هنر و فعالیت های خلاق با اثرگذاری بر سه سطح نوروبیولوژیک، شناختی و اجتماعی، نقش موثری در کاهش تنش های روانی و افزایش سازگاری هیجانی کودکان دبستانی ایفا می کنند. این رویکرد، ضمن کاهش نشانه های استرس و اضطراب، موجب رشد احساس تعلق، اعتماد به نفس و انگیزه ی یادگیری می شود. از همین رو، تلفیق نظام مند هنر با برنامه های SEL و تربیت معلمان آگاه به هوش هیجانی، می تواند سنگ بنای تحول در سلامت روان مدرسه ای و ایجاد محیط های یادگیری آرام، انسانی و متعادل باشد.
کلیدواژه ها:
هنر ، فعالیت های خلاق ، تنظیم هیجان ، تنش روانی ، محور HPA ، آمیگدال ، قشر پیش پیشانی (PFC) ، یادگیری اجتماعی هیجانی (SEL) ، تاب آوری ، سلامت روان مدرسه ای ، دوره دبستان ، خودابرازی ، عدالت آموزشی
نویسندگان
بهیه حسین نژاد
آموزگار
شهلا رشیدی
آموزگار