روش های نوین تدریس در مدارس ابتدایی

سال انتشار: 1403
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 5

فایل این مقاله در 259 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

EMACO02_2978

تاریخ نمایه سازی: 9 آبان 1404

چکیده مقاله:

تجدید بنای کلاس درس: فراتر از انتقال دانش به توانمندسازیهمانگونه که پیشتر اشاره شد، دانش آموزان امروزی، این بومیان دیجیتال، با ساختارهای ذهنی و انتظاراتی متفاوت از نسل های پیشین وارد عرصه یادگیری می شوند. روش های تدریس مرسوم، که ریشه در پارادایم های آموزشی قرن بیستم دارند، با کاستی ها و چالش های متعددی روبرو هستند که مانع از دستیابی به یادگیری عمیق، فعال و پایدار در این نسل می شود.یکی از مهمترین چالش ها، فقدان همسویی با الگوی پردازش اطلاعات این نسل است. ساختارهای شناختی نسل آلفا، که برای پردازش موازی و غیرخطی اطلاعات تکامل یافته است، در مواجهه با روش های تدریس سنتی که بر تمرکز طولانی مدت بر یک موضوع، سخنرانی های یک سویه و دنبال کردن مسیرهای خطی یادگیری تاکید دارند، دچار گسست می شود. این عدم تطابق، منجر به دشواری در حفظ توجه، احساس خستگی ذهنی و در نهایت، عدم درگیری فعال دانش آموز در فرآیند یادگیری می گردد. آن ها به جای دریافت منفعلانه اطلاعات، به دنبال محرک های چند حسی، بازخوردهای فوری و امکان تعامل با محتوا هستند. روش های سنتی، با ارائه دانش به صورت قالبی و ایستا، این نیاز بنیادین به درگیری و کنشگری را برآورده نمی کنند.چالش دیگر، محدود کردن عاملیت و خودراهبری دانش آموز است. در دنیای امروز، دانش آموزان از خارج از محیط کلاس، به طور مداوم درگیر انتخاب، تولید و شخصی سازی محتوا هستند. آنها در فرآیند یادگیری خود، انتظار نقش فعال، امکان کاوش در مسیرهای گوناگون، و جسارت تجربه کردن و اشتباه نمودن را دارند. روش های تدریس سنتی، با اعمال ساختارهای خشک و از پیش تعیین شده، این حس عاملیت را تضعیف می کنند. وقتی دانش آموز صرفا به عنوان دریافت کننده ای منفعل و مجری دستورالعمل ها تلقی می شود، انگیزه درونی او به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و فرصت برای شکوفایی خلاقیت و تفکر انتقادی محدود می گردد. این رویکرد، عملا توانایی آنها را در مدیریت فرآیند یادگیری خود و تبدیل شدن به یادگیرندگان مستقل، تضعیف می کند.علاوه بر این، تاکید بیش از حد بر انتقال اطلاعات به جای پرورش مهارت های شناختی سطح بالا یکی دیگر از کاستی های بارز است. با توجه به دسترسی آسان و آنی به اطلاعات، ارزش یادگیری دیگر در صرف حفظ کردن حقایق و فرمول ها نیست. آنچه برای این نسل حیاتی است، کسب مهارت های فراشناختی نظیر تفکر انتقادی، حل مسئله، خلاقیت، همکاری و ارزیابی منابع اطلاعاتی است. روش های سنتی که عمدتا بر حافظه محوری استوارند، نه تنها در پرورش این مهارت های ضروری قرن بیست و یکم ناکام می مانند، بلکه با ارزش گذاری بر پاسخ های از پیش تعیین شده، عملا از جسارت طرح پرسش های نوآورانه و جستجوی راه حل های بدیع جلوگیری می کنند. کلاس درس به جای کارگاهی برای پرورش توانایی های فکری و خلاقانه، به مخزنی از اطلاعات تبدیل می شود که با نیازهای واقعی این نسل همخوانی ندارد.

کلیدواژه ها:

خارج از محیط کلاس

نویسندگان