تربیت اخلاقی در سایه فرهنگ جماعت و هم زیستی مدرسه ای
سال انتشار: 1404
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 30
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
SREDCONF01_2183
تاریخ نمایه سازی: 6 آبان 1404
چکیده مقاله:
تربیت اخلاقی در مدرسه، نه صرفا فرآیندی شناختی یا آموزشی، بلکه کنشی فرهنگی و اجتماعی است که در بستر روابط انسانی، هنجارهای جماعتی و تجارب زندگی روزمره شکل می گیرد. رویکرد «فرهنگ جماعتی و هم زیستی مدرسه ای» بر این پیش فرض استوار است که اخلاق را نمی توان از جامعه جدا کرد؛ بلکه اخلاق در دل تعامل، گفت وگو و مشارکت معنا می یابد. در چنین نگرشی، مدرسه نه تنها محل انتقال ارزش ها، بلکه میدان تولید و بازتعریف آن هاست، جایی که فضیلت ها از طریق زیستن مشترک، تجربه ی تفاوت، و مواجهه ی مسئولانه با دیگری شکل می گیرند.تربیت اخلاقی در سایه ی فرهنگ جماعتی، متکی بر سازوکارهای هم پیوندی اجتماعی، همدلی، احترام متقابل و مسئولیت مشترک است. در مقابل مدل های فردگرایانه یا رفتارگرایانه که بر انطباق بیرونی و اطاعت از قواعد تاکید دارند، این دیدگاه بر فرایندهای درونی شدن ارزش ها از راه درک معنا، مشارکت و خودبازتابی تاکید می کند. از این منظر، مدرسه باید به مثابه ی «جماعت اخلاقی زنده» دیده شود؛ مجموعه ای از روابط متقابل که در آن کودکان، معلمان و کارکنان در بستر گفت وگوی اخلاقی و تصمیم گیری مشارکتی رشد می کنند. فرهنگ جماعتی، زمینه ای فراهم می سازد تا هویت اخلاقی دانش آموز بر مبنای «دیگری پذیری» و «مسئولیت پذیری جمعی» شکل گیرد؛ دو مولفه ای که اساس هوش هیجانی و هم تنظیمی اجتماعی نیز محسوب می شوند.در سطح روان شناختی، چنین محیطی ظرفیت های تنظیم هیجان، همدلی عصبی (neural empathy) و بازداری اخلاقی (moral inhibition) را در سطح قشر پیش پیشانی (PFC) تقویت می کند و به کودکان امکان می دهد تعارض بین منافع فردی و جمعی را از طریق گفتگو و تفکر انتقادی حل کنند. از دیدگاه جامعه شناختی، تربیت اخلاقی بر اساس فرهنگ جماعتی، نوعی «سرمایه ی اخلاقی» در مدرسه می آفریند که موجب کاهش تعارضات، افزایش احساس تعلق و ارتقای عدالت آموزشی می شود. در این چارچوب، نقش معلم از مجری نظم انضباطی به «رهبر اخلاقی جمعی» تغییر می کند؛ فردی که کنش تربیتی او مبتنی بر اعتماد، احترام متقابل و تسهیل گفتگوست.از بعد فلسفی، این رویکرد با اندیشه های جان دیویی، نلسون نیل، و امارتیا سن هم خوان است؛ آن ها مدرسه را عرصه ی تمرین دموکراسی و عدالت ارتباطی می دانند. تربیت اخلاقی در چنین محیطی، فرآیندی بازتابی است که کودک را از اخلاق تکلیفی به اخلاق مسئولانه و از فضیلت انطباق به فضیلت مشارکت سوق می دهد. به این ترتیب، مدرسه به مثابه ی جماعت اخلاقی، دیگر صرفا سازمانی اداری نیست؛ بلکه فضای فرهنگی تولید معنا و زیست مشترک است که در آن اخلاق به سان تجربه ی زیسته شکل می گیرد و نه آموزه ی تحمیلی.در نهایت، نظریه ی «تربیت اخلاقی در سایه ی فرهنگ جماعتی و هم زیستی» پلی میان روان شناسی رشد اجتماعی، نظریه ی یادگیری هیجانی-اجتماعی (SEL) و فلسفه ی تربیت ارتباطی ایجاد می کند. اجرای این الگو در مدارس ایرانی می تواند از گفتمان سلطه و انضباط فاصله گیرد و به سوی فرهنگ گفت وگو، عدالت و مسئولیت جمعی حرکت کند؛ تحولی که تربیت اخلاقی را از سطح «رفتار درست» به سطح «زیست اخلاقی» ارتقاء می دهد.
کلیدواژه ها:
تربیت اخلاقی ، فرهنگ جماعتی ، هم زیستی مدرسه ای ، گفت وگوی اخلاقی ، عدالت ارتباطی ، هوش هیجانی ، همدلی عصبی ، مسئولیت جمعی ، تفکر انتقادی اخلاقی ، سرمایه ی اخلاقی مدرسه
نویسندگان