تاثیر فعالیت های هنری در پرورش خلاقیت شناختی دانش آموزان ابتدایی

هدف: هدف از این پژوهش تحلیلی-مروری، بررسی عمیق و سازماندهی شده تاثیر فعالیت های هنری (شامل هنرهای تجسمی، نمایشی و موسیقی) بر ابعاد مختلف خلاقیت شناختی دانش آموزان در مقطع ابتدایی است. روش شناسی: این مقاله با تکیه بر تحلیل و جمع بندی ادبیات و پژوهش های انجام شده در حوزه های روانشناسی تربیتی، هنردرمانی و علوم اعصاب شناختی، به بررسی سازوکارهای دخیل در این رابطه می پردازد. یافته های کلیدی: نتایج تحلیل نشان می دهد که فعالیت های هنری یک محیط یادگیری بی خطر و حمایت گر فراهم می سازد که به طور مستقیم بر توانایی های تفکر واگرا (Divergent Thinking) دانش آموزان تاثیر می گذارد. در این میان، نقاشی و مجسمه سازی به تقویت اصالت (Originality) و انعطاف پذیری (Flexibility) تفکر، و هنرهای نمایشی به بهبود سیالی (Fluency) و قدرت حل مسئله در سناریوهای نامشخص کمک شایانی می کنند. مشارکت در این فعالیت ها، شبکه های مغزی مربوط به تفکر انتزاعی و تصویرسازی ذهنی را فعال می سازد. (بابایی و مرادی، ۱۴۰۳) نتیجه گیری: فعالیت های هنری نه تنها به منزله مکمل، بلکه به عنوان اجزای لاینفک در برنامه درسی ابتدایی، برای توسعه مهارت های شناختی نسل آینده ضروری هستند. نادیده گرفتن نقش هنر، به معنای نادیده گرفتن یکی از قوی ترین کاتالیزورهای پرورش خلاقیت است که اساس نوآوری و موفقیت در آینده محسوب می شود.

کلیدواژه ها:

خلاقیت شناختی ، فعالیت های هنری ، دانش آموزان ابتدایی ، تفکر واگرا ، اصالت ، انعطاف پذیری.