نقاشی به مثابه رسانه ی خاطره: تحلیل دیالکتیکی تکنیک های سوررئالیستی ماکس ارنست
سال انتشار: 1404
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 87
فایل این مقاله در 9 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
CONFNASHR04_021
تاریخ نمایه سازی: 28 مهر 1404
چکیده مقاله:
این مقاله به بازگشت طیفی نقاشی در پراتیک پیشرو (آوانگارد) ماکس ارنست می پردازد و تمرکز آن بر چگونگی تبدیل تکنیک های او (کولاژ، فروتاژ، گراتاژ و بازنقاشی) به عرصه ای برای بروز ناخودآگاه و یادآوری تاریخی است. با بهره گیری از چارچوب های نظری والتر بنیامین، زیگموند فروید، آندره برتون، روزالیند کراوس و ژیل دلوز، این پژوهش آثار ارنست را به مثابه تجسم های بصری تصویر دیالکتیکی تحلیل می کند. با تحلیل دقیق آثاری چون کلاه، انسان را می سازد، تاریخ طبیعی، و اروپا پس از باران، مقاله به بررسی انحلال تقلید سنتی (میمسیس) در آثار ارنست و بازآفرینی عناصر تصویری به عنوان قطعاتی آکنده از شدت روانی و تاریخی می پردازد. استدلال مقاله در سه بخش سازمان یافته است: مروری تاریخی-فنی بر نوآوری های ارنست؛ تحلیلی فلسفی از مواجهه ی او با میمسیس، اوتوماتیسم و تروما؛ و تاملی نهایی درباره ی نقاشی به عنوان رسانه ای برای میانجی گری طیفی. نشان داده می شود که پراتیک هنری ارنست در برابر هم تقلیل گرایی فرمالیستی و هم احیای رمانتیک مقاومت می کند و در عوض از طریق دیالکتیکی از مرگ مندی و بازگشت عمل می نماید. آثار او سطح نقاشی را به پالیم سستی بدل می سازند که در آن، ردهای ناخودآگاه و خاطره ی تراوماتیک هم زمان پدیدار می شوند. این مقاله به گفتمان های گسترده تر تاریخ هنر، زیبایی شناسی روان کاوانه، و فلسفه ی مدرن کمک می کند؛ از طریق ارائه ی مدلی برای تفسیر رسانه های بصری به عنوان عرصه های معناهای به تعویق افتاده و زمان مندی طیفی. به این ترتیب، احیای دوباره ی نقاشی در آثار ارنست مرز میان تکنیک و اندیشه را به چالش می کشد و رسانه ی نقاشی را به روی تاملی انتقادی و فلسفی می گشاید.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
شیدا بردبار
پژوهشگر مستقل