چالش های نظام آموزشی متمرکز و تاثیر آن بر خلاقیت و نوآوری دانش آموزان.

سال انتشار: 1404
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 60

فایل این مقاله در 18 صفحه با فرمت PDF و WORD قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

SREDCONF01_1756

تاریخ نمایه سازی: 18 مهر 1404

چکیده مقاله:

نظام های آموزشی متمرکز، که در آن تصمیم گیری های کلان آموزشی، محتوای درسی، روش های ارزیابی، و سیاست های تربیتی عمدتا توسط نهادهای مرکزی و بر اساس الگوهای یکسان ساز تعیین می شوند، گرچه می توانند به ایجاد هماهنگی، استانداردسازی و همگونی کلی در فرآیند تعلیم و تربیت کمک کنند، اما اغلب چالش های بنیادینی را در مسیر رشد خلاقیت و نوآوری دانش آموزان ایجاد می نمایند. در چنین نظامی، آزادی عمل معلمان، انعطاف پذیری برنامه ها و امکان تطبیق آموزش با شرایط فرهنگی، اجتماعی و فردی دانش آموزان به طور محسوسی محدود شده و به جای تقویت توانایی های فردی، تمرکز بر بازتولید دانش از پیش تعیین شده و پیروی از چارچوب های ثابت پررنگ تر می شود. این وضعیت سبب می شود یادگیری به فرایندی حفظ محور و آزمون مدار بدل گردد، که با نیازهای واقعی دنیای امروز — که مبتنی بر حل مسئله، تفکر انتقادی، و نوآوری است — همخوانی ندارد. از منظر روان شناسی تربیتی، مدل متمرکز به دلیل تاکید بر تبعیت، کنترل بیرونی، و پاداش های استاندارد، غالبا انگیزش درونی دانش آموزان را کاهش داده و احساس مالکیت آن ها نسبت به یادگیری را تضعیف می کند. چنین شرایطی، با نظریه های نوین انگیزش، از جمله رویکرد «خودتعیین گری»، در تعارض قرار گرفته و منجر به کاهش تمایل برای تجربه گری، آزمون و خطا، و خلق ایده های نو می شود. افزون بر این، تمرکز بر شیوه های سنتی ارزشیابی و رتبه بندی، استعدادهای متنوع و سبک های یادگیری مختلف را نادیده گرفته و به شکل گیری «همسان سازی ذهنی» می انجامد، که نتیجه آن کاهش ظرفیت های خلاقیت جمعی در نسل آینده است. پژوهش های بین المللی نیز نشان داده اند که نظام های آموزشی غیرمتمرکز و انعطاف پذیر، به واسطه امکان مشارکت فعال دانش آموزان و معلمان در طراحی برنامه ها، دستیابی به سطوح بالاتر نوآوری، کارآفرینی فکری و استقلال یادگیری را بیش از نظام های متمرکز تسهیل می کنند. در سطح اجتماعی، ساختار متمرکز مانع از تعامل ارگانیک مدرسه با محیط پیرامونی و نیازهای محلی می شود و فرصت های یادگیری مبتنی بر تجربه و پروژه های جامعه محور را محدود می سازد. بدین ترتیب، اگرچه نظام متمرکز می تواند در مدیریت منابع، یکپارچه سازی سیاست ها و کنترل کیفیت نقش مثبت ایفا کند، اما برای ارتقای خلاقیت و نوآوری، نیازمند بازنگری جدی در شیوه های برنامه ریزی، ارزشیابی و اعطای اختیار به سطوح مدرسه و معلم است تا بستری برای پرورش نسل هایی با قابلیت انطباق، تفکر خلاق و نوآوری پایدار فراهم آید.