بررسی تاثیر آموزش تفکر انتقادی بر توانایی استدلال منطقی و تصمیم گیری دانش آموزان

سال انتشار: 1404
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 55

فایل این مقاله در 13 صفحه با فرمت PDF و WORD قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

SREDCONF01_1752

تاریخ نمایه سازی: 18 مهر 1404

چکیده مقاله:

چکیده پژوهش حاضر به بررسی تاثیر آموزش نظام مند مهارت های تفکر انتقادی بر ارتقاء توانایی استدلال منطقی و بهبود کیفیت تصمیم گیری در میان دانش آموزان دوره متوسطه می پردازد. تفکر انتقادی به عنوان یک فرایند شناختی سطح بالا، شامل تحلیل دقیق اطلاعات، ارزیابی شواهد، شناسایی مغالطات و اتخاذ نتیجه گیری های معتبر است که نقش آن در تربیت نیروی انسانی برای جوامع دانش بنیان غیرقابل انکار می نماید. در این مطالعه، تاکید بر طراحی و اجرای برنامه های آموزشی مبتنی بر رویکردهای فعال یادگیری، از جمله بحث گروهی هدایت شده، حل مسئله باز و تحلیل متون پیچیده، قرار داشت تا از این طریق دانش آموزان نه تنها مهارت های ارزیابی منطقی را کسب کنند، بلکه توانایی تبیین استدلال ها و انتخاب تصمیم های بهینه را نیز ارتقاء دهند. مبانی نظری پژوهش، بر مدل های شناختی از جمله نظریه ساخت گرایی اجتماعی ویگوتسکی و رویکرد یادگیری مبتنی بر شواهد تکیه دارد؛ این مدل ها تاکید می کنند که پرورش توانایی نقد سازنده و تحلیل آگاهانه، نیاز به تعامل فعال با محیط یادگیری و مشارکت در فرایندهای تبادل فکری دارد. به منظور سنجش اثرگذاری آموزش تفکر انتقادی، روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون همراه با گروه کنترل به کار گرفته شد؛ ابزارهای اندازه گیری شامل آزمون استاندارد استدلال منطقی و پرسشنامه خودگزارشی کیفیت تصمیم گیری بود که روایی و پایایی آن ها پیش تر به اثبات رسیده است. یافته های اولیه نشان دادند که آموزش هدفمند تفکر انتقادی، اثر معناداری بر افزایش امتیازهای آزمون استدلال منطقی (به ویژه در شاخص قیاس و استنتاج) و بهبود کیفیت تصمیم گیری (از نظر دقت، سرعت و ارزیابی پیامدها) داشته است. تحلیل آماری با استفاده از آزمون های t مستقل و تحلیل کوواریانس نشان داد که میزان پیشرفت گروه آزمایش به طور قابل توجهی از گروه کنترل بیشتر بوده و این تغییرات نه فقط کوتاه مدت، بلکه در پیگیری سه ماهه نیز پایدار مانده اند. نتیجه گیری کلی بر این نکته تاکید دارد که تلفیق آموزش تفکر انتقادی در برنامه درسی مدارس، به ویژه از طریق پروژه های بین رشته ای و فعالیت های یادگیری تعاملی، می تواند در پرورش نسل آینده ای از شهروندان اندیشمند، مسئول و توانمند در حل مسائل پیچیده اجتماعی و علمی نقش حیاتی ایفا نماید. این یافته ها مبنای عملی و نظری مهمی برای سیاست گذاران آموزشی فراهم می سازد تا راهبردهای نوین را در جهت همگرایی مهارت های شناختی و اجتماعی در نظام تعلیم و تربیت ملی پیاده سازی کنند.

نویسندگان