سنجش وضعیت مسائل اجتماعی در حکمرانی اجتماعی ایران؛ آسیب شناسی شکاف میان شاخص سازی مفهومی و اجرای سیاستی

سال انتشار: 1404
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 58

فایل این مقاله در 19 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

GCPS02_019

تاریخ نمایه سازی: 16 مهر 1404

چکیده مقاله:

وضعیت سنجی اجتماعی به عنوان ابزار شناخت، پایش و جهت دهی سیاستهای اجتماعی، یکی از ارکان بنیادین حکمرانی اجتماعی در نظامهای مدرن به شمار میرود. در حالی که کشورهای پیشرو با بهره گیری از شاخصهای ساختاری، ادراکی و ترکیبی، فرآیند تصمیم سازی را بر پایه دادههای اجتماعی سامان می دهند، در ایران وضعیت سنجی اجتماعی همچنان در حاشیه نظام سیاست گذاری باقی مانده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی مفهومی وضعیت سنجی اجتماعی، شناسایی چالشهای نهادی، آماری و سیاستی آن و ارائه چارچوبی تحلیلی برای ارتقای نقش آن در حکمرانی اجتماعی ایران طراحی شده است. روش پژوهش کیفی و از نوع تحلیلی تطبیقی است. داده های تحقیق از طریق تحلیل اسناد بالادستی، گزارشهای رسمی، آماری، مطالعات علمی داخلی و تجارب جهانی گردآوری شده و با بهره گیری از روش تحلیل محتوای کیفی و تطبیقی، مورد بررسی قرار گرفته اند. یافته ها نشان میدهد که وضعیت سنجی اجتماعی در ایران با چهار سطح چالش مواجه است نخست چالش مفهومی و فقدان چارچوب نظری منسجم برای تعریف، طبقه بندی و کاربرد شاخصهای اجتماعی؛ دوم چالش نهادی و نبود تقسیم کار موثر، نهاد متولی مستقل و پیوند ساختاری میان مراکز آماری و نهادهای سیاست گذار؛ سوم چالش داده ای و شکاف میان شاخصهای ساختاری مانند فقر، بیکاری و شاخصهای ادراکی مانند اعتماد، امید، انسجام اجتماعی؛ و چهارم چالش سیاست گذاری که در آن داده های اجتماعی در فرآیند تصمیم سازی، تخصیص منابع و ارزیابی سیاست ها نقش فعالی ندارند. در تجربه کشورهای موفق، شاخصهای اجتماعی در بودجه ریزی، تصویب طرحها، نظارت راهبردی و پاسخ گویی عمومی کاربرد مستقیم دارند. در نیوزلند، بودجه رفاه سالانه مانند احساس امنیت، تاب آوری روانی و تعلق اجتماعی تدوین میشود. در فنلاند و نروژ نیز پیوست وضعیت سنجی اجتماعی برای هر برنامه الزامی است. نتیجه گیری پژوهش آن است که بدون نهادینه سازی وضعیت سنجی اجتماعی، سیاست گذاری اجتماعی در ایران همچان دچار خطای شناخت، ضعف هدف گذاری و ناکارآمدی مداخله باقی خواهد ماند. در این راستا، تدوین چارچوب بومی شاخصها، تاسیس نهاد وضعیت سنجی مستقل، توسعه شاخصهای ادراکی، و الزام نهادهای سیاست گذار به استفاده از این شاخصها در فرآیندهای تصمیم سازی، از مهم ترین راهبردهای پیشنهادی است.

نویسندگان

بهروز زینلی

استادیار، گروه آموزشی علوم اجتماعی، دانشگاه فرهنگیان تهران، ایران