کاربرد هوش مصنوعی در تحلیل افکار عمومی و ارتقای سیاست گذاری اجتماعی چشم اندازها و چالشها

سال انتشار: 1404
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 23

فایل این مقاله در 10 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

AAIEH01_045

تاریخ نمایه سازی: 22 شهریور 1404

چکیده مقاله:

تحولات شتابان فناوری در دهه های اخیر به ویژه در حوزه هوش مصنوعی چشم اندازهای جدیدی را در تحلیل و درک افکار عمومی گشوده است. افکار عمومی به عنوان یکی از عناصر کلیدی در شکل گیری و جهت دهی سیاست های اجتماعی همواره مورد توجه سیاست گذاران و پژوهشگران علوم انسانی بوده است. روش های سنتی مطالعه افکار عمومی نظیر نظرسنجی ها، مصاحبه های میدانی و مطالعات پیمایشی اگرچه همچنان اعتبار و جایگاه خود را دارند، اما با چالش هایی همچون هزینه بر بودن، زمان بر بودن، محدودیت در پوشش جامعه آماری و نیز آسیب پذیری در برابر خطاهای انسانی مواجه اند. در مقابل، فناوری های نوین مبتنی بر هوش مصنوعی این امکان را فراهم ساخته اند که داده های عظیم و متنوع حاصل از شبکه های اجتماعی، رسانه های دیجیتال و سایر بسترهای ارتباطی در زمانی کوتاه و با دقت بالا پردازش و تحلیل شوند. این مقاله با هدف بررسی نقش و ظرفیت های هوش مصنوعی در تحلیل افکار عمومی و تاثیر آن بر ارتقای سیاست گذاری اجتماعی تدوین شده است. در بخش نخست ضمن مرور مبانی نظری افکار عمومی و اهمیت آن در فرایند سیاست گذاری به روش های سنتی و محدودیت های آنها پرداخته می شود. در ادامه، کاربردهای نوین هوش مصنوعی از جمله یادگیری ماشین، پردازش زبان طبیعی و تحلیل کلان داده ها در مطالعه نگرش ها، رفتارها و گرایش های اجتماعی مورد بحث قرار می گیرد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که بهره گیری از الگوریتم های هوش مصنوعی قادر است الگوهای پنهان در داده های حجیم را آشکار ساخته، روندهای نوظهور در گفتمان عمومی را شناسایی کرده و تحلیل های مبتنی بر شواهد واقعی را در اختیار تصمیم گیران قرار دهد. از سوی دیگر، استفاده از این فناوری با چالش های مهمی نیز همراه است؛ از جمله نگرانی های اخلاقی و حقوقی درباره حریم خصوصی شهروندان، احتمال سوگیری و دستکاری داده ها، نبود زیرساخت های بومی مناسب و همچنین پیامدهای فرهنگی ناشی از وابستگی به فناوری های خارجی. بنابراین، بهره برداری بهینه از هوش مصنوعی در سیاست گذاری اجتماعی مستلزم طراحی چارچوب های بومی، توسعه نظام های نظارتی و قانونی و آموزش نیروی انسانی متخصص در این حوزه است. در نهایت، مقاله حاضر بر این نکته تاکید دارد که هوش مصنوعی اگرچه جایگزین کامل روش های سنتی مطالعه افکار عمومی نیست، اما می تواند به عنوان ابزاری مکمل و توانمندساز کیفیت و اثربخشی سیاست های اجتماعی را به طور چشمگیری ارتقا بخشد. بدین ترتیب، ترکیب رویکردهای کلاسیک علوم انسانی با ظرفیت های فناورانه نوین راهکاری کارآمد برای مواجهه با پیچیدگی های جامعه امروز و حرکت به سوی سیاست گذاری هوشمند و پاسخگو محسوب می شود.