روایت پژوهی: پاییز دوستی ها: سفر یک پسر به سمت همدلی و امید
سال انتشار: 1404
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 14
نسخه کامل این مقاله ارائه نشده است و در دسترس نمی باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
CFTP11_0025
تاریخ نمایه سازی: 22 شهریور 1404
چکیده مقاله:
متن اولیه داستان به همراه کد گذاری پاییز دوستی ها: سفر یک پسر به سمت همدلی و امید بود. کم کم و پر شده یک روز و پر رنگ های زرد و نارنجی و طبیعتی بیرون مدرسه پیچیده بودند. نسیم ملایمی صورتی و صدای خش خش برگها در زیر پاهای تازه میشناسند. در مدرسه بستری صمیمی و پر انگیزه ای برای دانش آموزان فراهم کنم همیشه با رنگ های گرم و افتاب طلایی به مانند معلم در هر روز تلاش میکردم فضای صمیمی مدرسه پاییزی به دانش آموزان بسپارم تا در کنار یادگیری درس های خوب دوستی و همدلی را هم تجربه کنند: (کد ۱: فضای مدرسه پاییزی به مدرسه دیگر منتقل شده بود. تلاش معلم برای ایجاد محیط حمایتی) یکی از دانش آموزان پسر که اکثر هفته پیش از شهری دیگر به مدرسه ما منتقل شده بود. برخلاف دیگر پسران که در بازی ها صدای بلند و در حال شرکت میکردند، کمتر حرف میزد و در اغلب کار حیاط ساکت شده بود. برخی بچه ها را کمی متفاوت ببینند و فاصله بگیرند. (کد ۲: انزوا و تنهایی دانش آموز تازه وارد) رفتار ساده شده بود که برخی بچه ها را کمی متفاوت ببینند. دلم برای این دانش آموز میسوخت. چند روز بعد از شروع پاییز، متوجه شده بود که این دانش آموز تنهایی و احساس تنهایی دارد. هنوز نتوانسته بود در جمع جا باز کند و دلش برای دوستان قدیمی و خانه شان تنگ شده بود. این دانش آموز دلتنگی و غریبی در چشمانش نمایان بود و به نظر میرسید هنوز نمی دانسته که بعد از رنگ ورزش، تصمیم گرفتم با ایجاد یک پروژه گروهی بتوانم روی روحیه بچه ها تاثیر بگذارم. (کد ۳: تاثیر محیط و دوری از دوستان) (کد ۴: استفاده از فعالیت گروهی موضوعاتی مانند حفظ درختان، بازیافت و ارتباط اجتماعی) به پیشنهاد دادم که در یکی از گروه های فعال شرکت کند. هرچند نمی دانستم ابتدا کمی خجالت بکشد. اول روز کاری گروهی، با او و احتمال کمی ترس وارد گروه شد. به جای گروه های گرم و لبخند و استقبال کرد. راه می آمد و به جای داده و شروع به مشارکت کرد. با هر بار که گروهی حرف میزد اعتماد به نفس بیشتری میگرفت و چهره اش از حالت گوشه گیری به لبخندی آرام تغییر میکرد. (کد ۵: رشد اعتماد به نفس از طریق پذیرش اجتماعی) من از نگاه کمی امید داشتم که این بار تنهایی و سکوت جای خود را به دوستی و شادی خواهد داد. هفته های بعد، شاید هنوز کمی لرزان بود. اما کاملا از محتوا و دلسوزی بهتر بود و حتی داوطلب شد تا پوستر گروهشان را جلوی کلاس ارائه دهد. صدایش بعد، شاید هنوز کمی لرزان بود ولی حال دیگر راحت میکرد شرکت و حتی داوطلب همکلاسی ها قرار میگرفت پوستر بچه ها را به عنوان یکی از خود پذیرفته و دیگر هیچکس به خاطر کمی خجالتی بودن کنارش نمی نشست. (کد ۶: پیشرفت در روابط اجتماعی و افزایش اعتماد به نفس) این تغییر با هم رشد میکردند و همه در آن محیط احساس امنیت و تعلق میکردند. جایی که میتوانستند با هم رشد کنند و همه به درک و دوستی و همراهی نیاز دارند. مدرسه به مکانی تبدیل شد که همه در آن احساس امنیت و تعلق میکردند. (کد ۷: ایجاد فرهنگ همدلی و دوستی در محیط مدرسه) برای من به عنوان معلم، این تجربه یادآوری شد که تنها در درس ها محدود نمی شود و گاهی مهربانی و توجه به احساسات پنهان دانش آموزان میتواند تفاوت بزرگی ایجاد کند و زندگی پسر را با روحیات و تجربیات مختلف، فضایی امن و حمایتگر بهتر میتواند باشد. (کد ۸: نقش معلم در حمایت روانی و اجتماعی دانش آموزان) در پایان پاییز، همان پسر کم حرف حالا تبدیل به یکی از اعضای فعال کلاس شده بود، نه تنها در درس ها بلکه در بازی ها و فعالیت های جمعی
نویسندگان
مهدی امیرپورامیرآباد
کارشناسی فقه اصول اهواز