بنیانهای روان شناختی قاعده طلایی اخلاق

سال انتشار: 1404
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 4

فایل این مقاله در 13 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

PECONF07_115

تاریخ نمایه سازی: 1 شهریور 1404

چکیده مقاله:

قاعده طلایی اخلاق که آن «بر اصل گونه که می خواهی با دیگران» رفتار کنی ناظر است، در طول تاریخ همواره یکی از بنیادین ترین آموزه های اخلاقی در سنت های دینی و فلسفی شناخته شده است. این مقاله با رویکردی روان شناختی، به تحلیل ابعاد شناختی، عاطفی و تحولی این قاعده می پردازد و آن را در چارچوب مفاهیمی چون همدلی، دیگرگرایی، ذهن خوانی، و رشد اخلاقی بررسی می کند. در بخش نخست، ریشه های شناختی قاعده طلایی با تاکید بر توانایی های نظریه ذهن و بازنمایی خود و دیگری تحلیل می شود. سپس، به نقش بنیادین عواطف همدلی و توانایی درک رنج دیگری در تحقق اینی قاعده طلایی، به ویژه بر اساس نظریات باتسون و هافمن پرداخته می شود. در ادامه، از منظر روان شناسی رشد، تکوین فهم اخلاقی این قاعده در کودکی و نوجوانی، در پرتو آراء پیاژه و کلبرگ بررسی شده است. همچنین پیوند قاعده طلایی با روان شناسی مثبت گرا، به ویژه مفاهیمی مانند شکوفایی، بخشش، و خوددلسوزی، به عنوان سازوکارهای برای ارتقاء کنش اخلاقی مطرح می شود. در بخش پایانی، با نگاهی تحلیلی به این نتیجه رسیده ایم که قاعده طلایی، اگرچه ریشه در تعالیم سنتی دارد، اما در پرتو نظریه های روان شناختی معاصر، نه فقط یک اصل اخلاقی انتزاعی، بلکه الگویی فراگیر برای تربیت اخلاقی، سلامت روان و زیست انسانی معنادار به شمار می رود. این قاعده، با ایجاد پیوندی عمیق میان شناخت، هیجان، و رفتار اجتماعی، این ظرفیت را دارد که به مثابه پلی میان اخلاق هنجاری و روان شناسی تجربی عمل کند.

کلیدواژه ها:

نویسندگان

محمدحسین محمدپور

پژوهشگر بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی - گروه ادیان و مذاهب