بررسی اثر بخشی برنامه های تربیتی اخلاقی بر دانش آموزان در مدارس
سال انتشار: 1403
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 12
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
PJLCONFE01_4392
تاریخ نمایه سازی: 28 مرداد 1404
چکیده مقاله:
در سال های اخیر توجه به آموزش های تربیتی و اخلاقی در مدرسه به عنوان یکی از مولفه های کلیدی برای پرورش شهروندان اخلاق مدار، مسئول و سازگار با جامعه افزایش یافته است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه های تربیتی-اخلاقی اجراشده در مدارس بر جنبه های مختلف رفتار و رشد شخصیتی دانش آموزان طراحی و اجرا شد. چارچوب نظری مطالعه مبتنی بر نظریه های رشد اخلاقی کلمن، رویکردهای اجتماعی-شناختی بندورا و نظریه های تربیتی معاصر است که بر نقش یادگیری اجتماعی، توانایی های خودتنظیمی، و پرورش ارزش ها و عواطف تاکید دارند. این مطالعه بطور ویژه تاثیر برنامه های تربیتی-اخلاقی را بر سه بعد اصلی مورد سنجش قرار داد: (۱) تغییرات نگرش و ارزش های اخلاقی؛ (۲) بهبود رفتارهای اجتماعی و کاهش رفتارهای پرخطر (مانند خشونت، تقلب و بی انضباطی)؛ و (۳) رشد مهارت های عاطفی و تنظیم هیجان (مانند همدلی، کنترل تکانشگری و حل تعارض).روش شناسی پژوهش ترکیبی (میکس-متد) و در قالب یک طرح شبه آزمایشی با گروه مداخله و گروه کنترل بود. نمونه شامل دانش آموزان پایه های راهنمایی و دوره دوم دبیرستان از چند مدرسه شهری و حاشیه ای انتخاب شد که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای-هدفمند و تصادفی تعدادی از مدارس در گروه مداخله و همتایان مشابه در گروه کنترل قرار گرفتند. مداخلات تربیتی-اخلاقی طراحی شده شامل مجموعه ای از فعالیت های درس محور و فرادرس محور بود: جلسات آموزشی درباره ارزش ها و اصول اخلاقی، کارگاه های مهارت محور (حل تعارض، ارتباط موثر، تصمیم گیری اخلاقی)، الگوپردازی و آموزه های پیامدی (مثبت و منفی)، فعالیت های مشارکتی و خدمت محور در مدرسه و جامعه، استفاده خلاقانه از داستان ها و فیلم های اخلاقی، و برنامه های تقویت مثبت و نظام پشتیبانی والدین و معلمان برای استمرار یادگیری. مدت اجرای برنامه ها بین ۳ تا ۹ ماه متغیر بود و ترکیبی از جلسات هفتگی و برنامه های فشرده در بازه های زمانی مشخص را در بر می گرفت.برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از پرسش نامه های استاندارد شده و اعتبارسنجی شده در حوزه ارزش ها و نگرش اخلاقی، مقیاس های گزارش رفتار مدرسه ای و خودگزارش مهارت های تنظیم هیجان استفاده شد. علاوه بر ابزارهای کمی، داده های کیفی نیز از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با معلمان، جلسات گروهی دانش آموزی (فوکوس گروپ)، و مشاهدات کلاس جمع آوری شد تا بازنمایی کامل تری از فرآیندها و تجربیات مرتبط با پیاده سازی برنامه ها فراهم گردد. تحلیل داده های کمی با استفاده از آزمون های t، تحلیل کوواریانس (ANCOVA) برای کنترل تفاوت های پیش آزمون، و تحلیل رگرسیونی برای شناسایی پیش بین ها و متغیرهای میانه انجام شد. داده های کیفی با روش تحلیل مضمون (thematic analysis) کدگذاری و تفسیر شدند تا سازوکارهای تغییر، موانع و عوامل تسهیل کننده برنامه مشخص شوند.یافته های کمی نشان داد که دانش آموزانی که در برنامه های تربیتی-اخلاقی شرکت کردند، در مقایسه با گروه کنترل تغییرات معناداری در نگرش های اخلاقی و ارزش های مرتبط با مسئولیت پذیری اجتماعی، صداقت و احترام نشان دادند (سطح معنی داری p < ۰.۰۱). همچنین میزان گزارش رفتارهای پرخطر و رفتارهای بی انضباطی در گروه مداخله به طور قابل توجهی کاهش یافت (کاهش میانگین گزارش شده به میزان قابل توجهی بیشتر نسبت به گروه کنترل؛ p < ۰.۰۵). مهارت های تنظیم هیجان نیز در گروه مداخله بهبود یافت؛ به ویژه شاخص های همدلی، توانایی کنترل تکانشگری و استراتژی های مقابله ای سازگار افزایش نشان دادند. تحلیل رگرسیونی مشخص کرد که شدت مشارکت در فعالیت های خدمات اجتماعی و کیفیت تعامل معلم-دانش آموز از قوی ترین پیش بین های تغییرات مثبت بودند و اثرات برنامه در مدارس با مشارکت فعال والدین و پشتیبانی مدیریت مدرسه چشمگیرتر بود.یافته های کیفی روندهای کمی را تکمیل کردند و نشان دادند که دانش آموزان برنامه ها را به عنوان فضای امنی برای بحث درباره مسائل اخلاقی و تمرین مهارت های بین فردی توصیف کردند. معلمان گزارش دادند که آموزش معلم و فراهم آوردن منابع عملیاتی (مانند طرح درس های آماده، سناریوهای نقش آفرینی، و جلسات همفکری) عامل مهمی در موفقیت برنامه بوده است. موانع شناسایی شده شامل فشار بر برنامه رسمی درسی، کمبود زمان و منابع، مقاومت برخی اولیا به دلیل تفاوت نگرش های ارزشی، و گاه عدم انسجام بین فعالیت های تربیتی و اهداف آموزشی رسمی بود. علاوه بر این، مشاهده شد که برنامه هایی که صرفا محتوای اطلاعاتی منتقل می کردند (بدون تمرین و بازخورد فعال) اثرات پایدار کمتری داشتند؛ بالعکس، فعالیت های مشارکتی، تمرین مهارت در موقعیت های واقعی و بازخورد سازنده شاهد اثرپذیری بلندمدت بیشتری بودند.بحث نتایج در چارچوب نظریه های اخلاقی نشان می دهد که برنامه های تربیتی-اخلاقی در صورتی بیشترین تاثیر را دارند که فراگیر، چندسطحی و تداوم دار باشند؛ یعنی نه تنها به انتقال مفاهیم اخلاقی اکتفا کنند، بلکه فرصت های تکراری برای تمرین، بازتاب و به کارگیری در محیط های واقعی فراهم کنند. نتایج با مطالعات پیشین همسویی دارد که بر اهمیت آموزش مهارت های اجتماعی-هیجانی و یادگیری تجربی در پرورش رفتار اخلاقی تاکید کرده اند. از منظر سیاست گذاری آموزشی، یافته ها نشان می دهد ادغام سازوکارهای تربیتی-اخلاقی در برنامه درسی رسمی و ارائه آموزش های ویژه به معلمان و والدین همراه با حمایت مدیریتی می تواند اثربخشی را افزایش دهد.پیشنهادات کاربردی پژوهش شامل: طراحی برنامه های بلندمدت و یکپارچه تربیتی-اخلاقی در قالب چارچوب ملی یا منطقه ای؛ بهره گیری از روش های فعال-تجربی (نقش آفرینی، پروژه های خدمت محور، حل مسئله اخلاقی)؛ توانمندسازی معلمان از طریق آموزش مداوم و فراهم آوردن بسته های درسی عملی؛ مشارکت نظام مند والدین و جامعه محلی در فرآیندها؛ و پایش و ارزیابی مستمر اثرات با استفاده از شاخص های کمی و کیفی و بازه های زمانی پس آزمون طولانی تر برای سنجش پایداری تغییرات. همچنین توصیه می شود در طراحی برنامه ها به تفاوت های فرهنگی، جنسیتی و مرحله رشد دانش آموزان توجه شود و مداخلات متناسب با زمینه اجتماعی-فرهنگی هر مدرسه تنظیم گردد.محدودیت های پژوهش از جمله ماهیت شبه آزمایشی مطالعه (محدودیت در تعمیم علیت)، امکان سوگیری خودگزارشی در پرسش نامه ها، و تنوع در کیفیت پیاده سازی برنامه ها میان مدارس مطرح است. جهت پژوهش های آتی پیشنهاد می شود از طرح های آزمایشی تصادفی شده (RCT) و پیگیری های طولی چندساله استفاده گردد تا اثرات بلندمدت و انتقال به رفتارهای بزرگسالی مورد بررسی قرار گیرد. همچنین مطالعه تاثیر متقابل برنامه های تربیتی-اخلاقی با عوامل زمینه ای همچون وضعیت اقتصادی-اجتماعی خانواده، سبک های فرزندپروری و اقلیم فرهنگی مدرسه می تواند بینش های کاربردی تری عرضه کند.نتایج نشان می دهد که برنامه های تربیتی-اخلاقی طراحی شده و اجراشده در مدارس می توانند به طور معناداری نگرش های اخلاقی، رفتارهای اجتماعی و مهارت های عاطفی دانش آموزان را بهبود بخشند؛ به شرط آنکه برنامه ها چندوجهی، مشارکتی و تداوم دار باشند و با حمایت معلمان، والدین و مدیریت مدرسه همراه شوند. سرمایه گذاری ساختاری و منابع آموزشی و نیز توجه به سازوکارهای ارزیابی و بهبود مستمر، از الزامات تحقق اثرگذاری پایدار این برنامه ها است.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
سامان سلیمی گوزلبلاغ
امور تربیتی
مژگان یوسفی
دبیر فیزیک
فهیمه پهلوان
دبیر مطالعات اجتماعی
میلاد کاظمی
آموزگار