نقش استعاره های مفهومی و ادبی در غنای پژوهش های زبانی
سال انتشار: 1404
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 68
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
IRCEMET05_0046
تاریخ نمایه سازی: 19 مرداد 1404
چکیده مقاله:
پس از چهار دهه از انتشار کتاب «استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم» (لیکاف و جانسون، ۱۹۸۰)، نظریه استعاره مفهومی به عنوان یکی از پارادایم های کلیدی در حوزه زبان شناسی شناختی و مطالعات میانرشتهای ادبیات تثبیت شده است. با این حال، این نظریه در بستر پژوهشهای ادبی فارسی، گاه با چالش هایی همچون تقلیل گرایی مفهومی یا یکسان انگاری استعاره ادبی و مفهومی روبه رو بوده است. یافته ها حاکی از آن است که استعاره ادبی در سنت بلاغت، بر جابجایی معنایی آگاهانه و خلق تصاویر بدیع متمرکز است، در حالی که استعاره مفهومی در نظریه شناختی، بر ساختاردهی ناخودآگاهانه تجربه های انسانی از طریق نگاشت های بین حوزهای (مانند «عشق سفر است») استوار است. بنابراین، ادغام این دو مقوله به کمرنگ شدن مرزهای کارکردی آنها می انجامد. برای نمونه، اصرار لیکاف (۱۹۹۳) بر بی اعتباری تعاریف سنتی استعاره، نه تنها نادیده گیری دستاوردهای هزارساله بلاغت اسلامی و غربی است، بلکه ممکن است به حذف ابعاد زیبایی شناختی ادبیات بینجامد. از سوی دیگر، بی توجهی به استعاره مفهومی، پژوهش های ادبی را از دستیابی به لایه های عمیق تر شناختی-فرهنگی بازمی دارد.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
سمیه رکن آبادی
آموزش و پرورش ایرانشهر، سیستان و بلوچستان، ایران
عبداله دادپور
آموزش و پرورش ایرانشهر، سیستان و بلوچستان، ایران
مهدی جعفری مقدم
آموزش و پرورش ایرانشهر، سیستان و بلوچستان، ایران
آذر کامیاب فتحی
آموزش و پرورش ایرانشهر، سیستان و بلوچستان، ایران