آیا اسپرانتو به هنر خاص خود نیاز دارد؟ یا اصلا می توانیم درباره هنر اسپرانتو صحبت کنیم؟

سال انتشار: 1404
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 21

متن کامل این مقاله منتشر نشده است و فقط به صورت چکیده یا چکیده مبسوط در پایگاه موجود می باشد.
توضیح: معمولا کلیه مقالاتی که کمتر از ۵ صفحه باشند در پایگاه سیویلیکا اصل مقاله (فول تکست) محسوب نمی شوند و فقط کاربران عضو بدون کسر اعتبار می توانند فایل آنها را دریافت نمایند.

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

SPERO02_300

تاریخ نمایه سازی: 18 مرداد 1404

چکیده مقاله:

در این نوشته کوتاه ، نویسنده به این پرسش می پردازد که آیا می توان آثار هنری غیرکلامی (نقاشی، مجسمه سازی ، موسیقی و غیره) را اسپرانتو نامید ، یعنی آیا می توان اسپرانتوگرایی را در این هنرها بیان کرد . طبق فرضیه ای که نویسنده در اینجا مطرح کرده است ، قرن نوزدهم را می توان به عنوان محور توسعه فرهنگی در نظر گرفت : دوره قبل از آن در اینجا مرحله تحلیلی و دوره بعد از آن مرحله ترکیبی نامیده می شود. در طول مرحله تحلیلی ، فرهنگ لاتین قرون وسطی و مدرن در اکثر ملت های اروپایی مشترک بود ، حتی به یک معنا برای هر یک از آنها خاص بود ، زیرا ملت های مختلف هم از آن دریافت می کردند و هم در آن سهم داشتند. در عین حال، در چارچوب فرهنگ لاتین ، و عمدتا به لطف آن، بسیاری از فرهنگ های ملی-زبان اروپایی توسعه یافتند ، تا اینکه هر یک در زمان خود به بلوغ و استقلال رسیدند . از سوی دیگر، در طول مرحله ترکیبی، فرهنگ های ملی-زبان می توانند در توسعه یک فرهنگ مشترک واحد - اسپرانتو - نقش داشته باشند ، یعنی فرهنگی که می تواند برای همه مشارکت کنندگان آن مشترک و منحصر به فرد باشد. تفاوت بین این دو مرحله این است که فرهنگ لاتین را می توان با استفاده از روش های تاریخی-فیلولوژیکی بررسی کرد، در حالی که فرهنگ (و هنر) اسپرانتو را می توان با استفاده از روش های بین زبانی و اسپرانتو برنامه ریزی کرد.

نویسندگان

هاجر شکوهی

* فرهنگی شاغل در آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران، فارس، فسا