توسعه حس ادبی و تفکر خلاق با استفاده از الگوهای زیرساختی آموزش در ادبیات فارسی
محل انتشار: دومین کنفرانس بین المللی حقوق، مدیریت، علوم تربیتی، روانشناسی و مدیریت برنامه ریزی آموزشی
سال انتشار: 1403
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 50
فایل این مقاله در 19 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
EMACO02_744
تاریخ نمایه سازی: 21 فروردین 1404
چکیده مقاله:
این پژوهش به بررسی تاثیر الگوهای زیرساختی آموزش بر توسعه حس ادبی و تفکر خلاق در درس ادبیات فارسی در نظام آموزش و پرورش پرداخته است. الگوهای زیرساختی آموزش به فرآیندها و روش هایی اشاره دارد که به صورت غیرمستقیم و از طریق ساختارهای پنهان، بر رشد مهارت های دانش آموزان اثر می گذارند. هدف این مطالعه، شناسایی این الگوها و تحلیل چگونگی تاثیر آن ها بر حس ادبی (درک زیبایی شناسی و احساسات ادبی) و تفکر خلاق (نوآوری در بیان و تحلیل متون) در میان دانش آموزان دوره متوسطه است. پژوهش با رویکرد ترکیبی کیفی و کمی انجام شد. در بخش کیفی، مصاحبه های نیمه ساختاریافته با ۲۵ معلم و مشاهده کلاس های ادبیات فارسی در ۱۰ مدرسه انجام گرفت تا الگوهایی مانند تشویق غیرمستقیم به نوشتن خلاق، ایجاد فضای گفت وگو درباره متون، و استفاده از فعالیت های هنری شناسایی شوند. در بخش کمی، پرسشنامه هایی میان ۳۰۰ دانش آموز و ۷۰ معلم توزیع شد و آزمون هایی برای سنجش خلاقیت ادبی طراحی گردید. یافته ها نشان داد که الگوهای زیرساختی آموزش، مانند بحث های گروهی و فعالیت های بدون ساختار مشخص، حس ادبی را تا ۲۲ درصد و تفکر خلاق را تا ۲۵ درصد بهبود می بخشند. نتایج کمی حاکی از آن بود که دانش آموزان در مدارسی که این الگوها به کار گرفته شده بودند، در تولید متن های خلاقانه و تحلیل اشعار نمراتی ۲۰ درصد بالاتر از گروه کنترل کسب کردند. تحلیل کیفی نیز نشان داد که فضایی که دانش آموزان در آن به طور غیرمستقیم به ابراز احساسات و ایده پردازی تشویق می شوند، درک عمیق تری از متون ادبی و توانایی خلق آثار نو را در آن ها تقویت می کند. این پژوهش بیانگر آن است که الگوهای زیرساختی می توانند جایگزینی موثر برای روش های سنتی و دستوری در آموزش ادبیات فارسی باشند و به پرورش توانایی های زبانی و خلاقانه کمک کنند. تفاوت تاثیر این الگوها بر حس ادبی و تفکر خلاق نیز مشاهده شد؛ فعالیت های هنری بیشتر حس ادبی را تقویت کرد، در حالی که گفت وگوهای کلاسی تفکر خلاق را بهبود بخشید. با این حال، محدودیت هایی مانند تنوع سطح دانش زبانی دانش آموزان و کمبود زمان در برنامه درسی بر نتایج اثر گذاشت. پیشنهاد می شود که نظام آموزش و پرورش با بازطراحی فعالیت های کلاسی، تقویت تعاملات گروهی، و تشویق به نوآوری در تدریس، از این الگوها بهره ببرد. این مطالعه نشان داد که الگوهای زیرساختی آموزش نه تنها حس ادبی و تفکر خلاق را در ادبیات فارسی توسعه می دهند، بلکه زمینه ساز رشد مهارت های بیانی و عاطفی دانش آموزان در مواجهه با متون ادبی هستند. این یافته ها می توانند راهنمایی برای بهبود کیفیت آموزش ادبیات فارسی در دوره متوسطه ارائه دهند.
کلیدواژه ها:
الگوهای زیرساختی - آموزش ادبیات فارسی - حس ادبی - تفکر خلاق - نظام آموزش و پرورش
نویسندگان
مهناز احمدی
کارشناسی دبیری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور دزفول شاغل آموزش و پرورش