نابودی معنای انسان در سینما (براساس موج چهار نیهیلیسم)

سال انتشار: 1403
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 37

نسخه کامل این مقاله ارائه نشده است و در دسترس نمی باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_RPA-4-11_006

تاریخ نمایه سازی: 20 فروردین 1404

چکیده مقاله:

نیهیلیسم، به عنوان یکی از مسائل بنیادی فلسفی، در اندیشه های شوپنهاور و نیچه ریشه دارد و در نقد هایدگر از وضعیت دازاین، بحران معنایی انسان معاصر در تقابل با سلطه تکنولوژی و انحطاط فرهنگی تبیین می شود. هایدگر سقوط انسان را نتیجه تسلط تکنولوژی و زوال معنا می داند، درحالی که بودریار با معرفی سه موج نیهیلیسم، فرآیند تدریجی نابودی معنا را شرح می دهد. در امتداد این دیدگاه ها، موج چهارم نیهیلیسم که با ظهور تکنولوژی های نوین، دیجیتالی شدن گسترده و سیطره داده محوری همراه است، به عنوان گونه ای از دیکتاتوری فرهنگی عمل کرده و ماهیت تجربه انسانی را دگرگون ساخته است. این پژوهش با بهره گیری از روش تحلیل محتوای کیفی و مطالعه تطبیقی، به بررسی این پرسش می پردازد که چگونه سینمای معاصر، تحت تاثیر موج چهارم نیهیلیسم، از بستری برای حقیقت جویی و اندیشه ورزی به ابزاری برای ترویج پوچ گرایی و سطحی نگری تبدیل شده است. تحلیل فیلم های منتخب و بررسی روندهای روایی و زیبایی شناختی نشان می دهد که سینما، به ویژه در ساختارهای تولیدی و توزیعی تحت سلطه نظام سرمایه داری و امپریالیسم رسانه ای، بیش ازپیش در مسیر تقلیل معنا و اشاعه تصاویر توخالی و مصرف گرایانه حرکت می کند. این سلطه منجر به ایجاد تجربه ای همگن، بی محتوا و فاقد عمق فلسفی شده است که درنهایت، معنای وجودی انسان را به حاشیه می راند. یافته های پژوهش نشان می دهند که سینمای امروز، با اتکا به جلوه های بصری و ایدئولوژی مصرف گرایانه، نه تنها از ظرفیت بازتاب حقیقت فاصله گرفته، بلکه خود به عنوان عاملی در تداوم نیهیلیسم مدرن عمل می کند. درنهایت، این مقاله با تاکید بر اهمیت بازگرداندن تفکر فلسفی و حقیقت جویی به سینما، بر ضرورت بازاندیشی در ماهیت و کارکرد آن در مواجهه با بحران معنا تاکید دارد.

نویسندگان

بهزاد اسدی

دانشجوی دکتری فلسفه هنر، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه آزاد واحد تهران شمال، تهران، ایران.