نقد اقتصاد فرهنگ با رویکرد حکمرانی فرهنگی

سال انتشار: 1403
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 90

فایل این مقاله در 17 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

GCPS01_014

تاریخ نمایه سازی: 3 فروردین 1404

چکیده مقاله:

نظام حکمرانی و سیاستگذاری فرهنگی در ایران سابقه ای کهن دارد. گستره جغرافیایی فراسرزمینی تمدن غنی و تاریخی ایرانی-اسلامی مستلزم برخورداری از نوعی حکمرانی فرهنگی با مختصات و مولفه های خاص خود در عرصه جهان بوده است. در تاریخ معاصر ایران و پس از عصر صنعتی، که اقتصاد سیاسی به عنوان یکی از مولفه های قدرت جهانی مورد توجه قرار گرفت، حکمرانی فرهنگی در محاق این حکمرانی سیاسی قرار گرفت. نظام سرمایه داری جهانی به عنوان مولود بزرگ دوره صنعتی برای سیطره و هژمونی خود، فرهنگ را به عنوان ابزاری برای سرسپردگی انسان و استثمار جامعه به کار گرفت. از همان ابتدا و به ویژه در دوره رشد صنعت در اروپا، منتقدان جدی نظام سرمایه داری پا به عرصه مقابله با هژمونی و نظام سلطه سرمایه داری غرب برآمدند که مهمترین آنها کارل مارکس و مکتب مارکسیسم بود. مکتب فرانکفورت در قامت یکی از نحله های مارکسیسم، به عنوان منتقد این بهره کشی فرهنگی از سوی نظام سلطه، خواستار استقلال فرهنگ و هنر توده و رهایی انسان از استثمار سرمایه داری شد. با نقدهای مکتب فرانکفورت، موضوع حکمرانی فرهنگی در کانون توجهات قرار گرفت. نقدهای جدی به مکتب فرانکفورت و نیز صنعت و اقتصاد فرهنگ پیرو نظام سرمایه داری که در قالب تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و اخیرا نفوذ خودنمایی می کند، موجب شد تا جوامع مختلف بر اساس رویکردهای خود و توجه به ظرفیت های ملی و بومی، حکمرانی فرهنگی رهایی بخش را مبتنی بر ارزش ها و سنت ملی و محلی خود طراحی و اجرا کنند. توصیه مقاله حاضر استفاده از ظرفیت های فرهنگ تمدنی ایرانی-اسلامی، استقبال از نظام نوآوری فرهنگی و جلب مشارکت مردمی در حکمرانی فرهنگی می باشد که موجب شکوفایی و پیشرفت اقتصاد فرهنگ ایران خواهد شد.

نویسندگان

محسن دریابیگی

هیئت علمی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی

مریم رضایی

کارشناس مدیریت امور فرهنگی