تجربه های نزدیک مرگ، چالشی برای نظریه های فیزیکالیستی در باب آگاهی
سال انتشار: 1403
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 95
نسخه کامل این مقاله ارائه نشده است و در دسترس نمی باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
NDECONF01_026
تاریخ نمایه سازی: 6 دی 1403
چکیده مقاله:
زمینه و هدف: تجربه های نزدیک مرگ چندی است که نظر محافل علمی و فلسفی دنیا را به خود جلب کرده است و هر فرد و مکتبی بنا بر مبنای مورد قبول خویش در باب تجارب مذکور اتخاذ موضع کرده اند. نظر به غلبه پارادیم طبیعی گرایی و فیزیکالیسم در علم و فلسفه تحلیلی معاصر -صرف نظر از انتقادات عمیق فلسفی به پارادیم مذکور- به نظر می رسد تجربه های نزدیک مرگ، چالش تجربی و استقرائی بزرگی برای نظریه های فیزیکالیستی در باب آگاهی است و هر دیدگاه فیزیکالیستی باید بتواند تببین معقولی برای تجارب مذکور ارائه دهد. هدف این مقاله تبیین چالش بودن تجربه های نزدیک مرگ برای نظریه های فیزیکالیستی در باب آگاهی است. روش تحقیق: بنا بر موضوع مقاله از روش توصیفی-تحلیلی استفاده شده است. یافته ها: تجربیات نزدیک مرگی که در پی ایست قلبی و هم زمان با حالت بی هوشی عمومی رخ می دهند کامل ترین و صریح ترین دلیل برای امکان وجود آگاهی در خارج از بدن است. تجربه کنندگان نزدیک به مرگ، اغلب فرایندهای ذهنی خود را در طول تجربه خود به طور بسیار واضح و شفاف، و تجارب حسی خود را روشن و فراتر از حالت بیداری طبیعی خود توصیف می کنند. چنین گزارش های متواتری شواهد روشنی است بر اینکه زمانی که انتظار نداریم کسی آگاهی داشته باشد او حتی آگاهی قوی تری از حالت معمول دارد. لذا بدیهی است که چنین تجاربی را نمی توان بر اساس امور مادی و فیزیکی تبیین و تفسیر کرد و لاجرم باید وجود آگاهی مجرد را پذیرفت و جز این راهی برای تبیین ادراک های دقیق خارج از بدن وجود ندارد.نتیجه: تجربیات نزدیک به مرگ تجربه روه از جدایی موقت از بدن و رسیدن به لایه های پنهانی از هستی و سطوح بالاتری از آگاهی است.
نویسندگان
حبیب کارکن بیرق
دکتری فلسفه تعلیم و تربیت، مدرس دانشگاه تبریز