بررسی کهن الگوی «سایه» یونگ در داستان سلامان و ابسال ابن سینا
سال انتشار: 1403
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 28
فایل این مقاله در 15 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
LLCSCONF20_045
تاریخ نمایه سازی: 27 آذر 1403
چکیده مقاله:
یکی از روش های راهگشا در تفسیر متون عرفانی روانکاوی است چراکه روان و ادبیات پیوند تنگاتنگی دارند. در این رویکرد بحثمحوری، ناخودآگاه است. یونگ در مباحث انسان شناختی آن را به دو ساحت فردی و جمعی تقسیم میکند، محتوای ناخودآگاهجمعی را کهن الگو تشکیل میدهد که دلالت بر قالب هایی در فرهنگ بشر دارد که به درازای تاری خ است. ناخودآگاه جمعی یکحالت روانی متشکل از نیروهای موروثی در طول تاریخ است و خودآگاهی یا بخش هشیار استوار بر آن است. الگوهای مشترکی را دربین ملل و فرهنگ های میتوان دید. یکی از کهن الگوهای مهم، سایه است که بیانگر جنبه تاریک یا حیوانی است. در این داستاندر زن سلامان متجلی میشود. این الگو را میتوان با مفهوم نفس در عرفان اسلامی در انسان شناسی مقایسه کرد، قوه ای در کنارجسم که انگیزه و اعمال آدمی را تحت تاثیر قرار می دهد. سالک با کمک مرشد خویش و شهود در پی رهایی از بند آن است. ادبیاتیکی از عرصه های ظهور آن است چرا که خود شگفتی های روح انسان را متجلی می کند . در این مقاله به واکاوی کهن الگوی سایه در « داستان سلامان و ابسا» با روش تحلیلی-تفسیری از طریق مطالعه کتابخانه ای خواهیم پرداخت
نویسندگان
مریم بهنام
دانشجوی کارشناسی ارشد ادیان و عرفان دانشگاه تهران
علی عابدی
دانشجوی کارشناسی ارشد ادیان و عرفان دانشگاه تهران