سیمای معشوق در شعر شاعران زن و مرد معاصر با تکیه بر اشعاری از ساجده جبارپور، نجمه زارع، حامد عسکری و سجاد سامانی

سال انتشار: 1403
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 124

فایل این مقاله در 17 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

EJPS09_048

تاریخ نمایه سازی: 5 مهر 1403

چکیده مقاله:

قدمت عشق به تاریخ حیات و شعر میرسد؛ و چون شعر از عمق وجود انسان میجوشد عرصه جولان عشق است. گاهی به اندوه میرسد و گاه، طرب. یکی را به قدری رنج می دهد که میخشکاند: عشق، ای ترکش کنار نخاع! (بهادر باقری) و دیگری را نجات است: »آیدا، فسخ عزیمت جاودانه من بود« (شاملو) و حسین دهلوی معتقد است: »عشق، گاهی مادر است و گاه هم نامادری.« هر انسان، به هر شیوهای قدمی بر این وادی مینهد و گاه نیز در »شعر« جلوه میکند، اما متفاوت و این تفاوت در معشوق قدیمی و معاصر، جفاکار و وفادار با تفاسیر گوناگون است. آن جا که به زن میرسد؛ سر به زیر است و در مرد اما سرکش. گاهی معنوی و گاه جسمانی. معشوق زمینی به زیباترین شیوه، در هر دوره و سبکی و در شعر شاعران میتازد و افتخار پرطرفدارترین مضمون را از آن خود میسازد. معشوق معاصر،جفاکار است و جدایی، سوغات عشق به شاعر. شاعر معاصر اما دست از طلب نمی کشد و هر بار از طریقی، خود را به کوی معشوق میرساند.

کلیدواژه ها:

نویسندگان

فاطمه مهدی

دانشجوی ارشد زبان و ادبیات فارسی پردیس شهید مقصودی همدان، همدان، ایران