دولت و جامعه در فلسفه سیاسی کارل مارکس

سال انتشار: 1399
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 346

فایل این مقاله در 23 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_JOU-3-2_060

تاریخ نمایه سازی: 1 مهر 1403

چکیده مقاله:

دولت پرحضورترین واقعیت تجربه انسانی و ترکیبی عظیم از واقعیات مرتبط با نیروها، قدرت ها و نهادها است. دولت عالی ترین مظهر رابطه قدرت و حاکمیتی است که در همه جوامع وجود داشته است. مهمترین وجه حاکمیت دولت، وضع و اجرای قوانین در جامعه است. در برخی از نظریه های دولت بر وجه اجبار آمیز دولت ها تاکید شده است. برخی رئالیست های سیاسی و مارکسیست ها، دولت را ابزار اجبار تلقی نموده اند. در تقسیرهای متاخر، دولت به عنوان موسسه تامین رفاه و آسایش توصیف شده است. . یکی از دیدگاه های تاثیرگذار دولت بر جوامع، از دیر باز تا امروز، دیدگاه کارل مارکس بوده است. در اندیشه مارکس مفهوم دولت مبتنی بر سه نظر مختلف: دولت به عنوان ابزار سرکوب طبقه کارگر، دولت به منزله داور یا میانجی، و در نهایت دولت به عنوان تابعی از متغیر زیربنای اقتصادی، می باشد. همچنین در این دیدگاه، دولت در نظام سرمایه داری مانند ابزار تحکیم بخش این نظام عمل می کند و با پیروزی پرولتاریا و تا زمان شکل گیری کمونیسم، وجود آن امری ضروری، و پس از آن، حذف دولت مد نظر است. در نتیجه به نظر می رسدکه در دیدگاه مارکس با توجه به تعابیر مطرح شده مفهوم دولت به لحاظ ایفای نقش متفاوت، به لحاظ ضرورت وجودی در کوتاه مدت دارای امکان بقاء و اما تداوم وجود آن امکان پذیر نمی باشد.

نویسندگان

شهره شهریاری

دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی، گروه علوم سیاسی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران

رضا شیرزادی

گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران.

حسینعلی نوذری

استادیار، گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران