بررسی اصول اقتصاد رفتاری و اثرات آن بر سیاست گذاری

اقتصاد رفتاری در بر گیرنده عوامل شناختی در انتخاب افراد است که مدل های سنتی آنها را نادیده گرفته است. از اینرو مکملمدل نئوکلاسیک تصمیم گیری است و تمایلات شناختی متعددی نیز شناسایی شده است. این یافته ممکن است توسط سیاستگذاران به عنوان ابزاری جهت رفتار مطلوب تر افراد. استفاده گردد. در حقیقت ماهیت واقعی انسان پیچیده تر از کارگزاراقتصادی پیشنهاد شده. توسط مدل اقتصادی نئو کلاسیک است و برای توضیح طیف گسترده تصمیم گیری توسط افراد. ضروریاست عوامل روانشناختی مدنظر قرار گیرد. ممکن است یافته های اقتصاد رفتاری نه تنها برای تصمیم گیرندگان در جهت بهبودتصمیم آنها، بلکه توسط شرکت ها به ویژه بخش بازاریابی و همچنین سیاست گذاران عمومی با هدف افزایش کارایی نیز بهکار گرفته می شود. هنگام استفاده از ابزارهای رفتاری. ملاحظات اخلاقی متعددی به وجود می آید که ضروری است به درستیمدنظر قرار گیرند. از نظر مدافعان اقتصاد رفتاری, از آنجایی که افراد تورش(سوگیری) شناختی دارند و با کمبود خویشتن داریمواجه هستند، نباید نقش دولت به حداقل محدود گردد. تورش رفتاری برای سیاست عمومی با هدف بهبود انتخاب مردم، منطقیاست و همچنین دولت جهت دست یابی به اهداف مطلوب در حوزه های متعددی از جمله ارتقاء سلامت (مبارزه با چاقی واعتیاد) پس انداز برای بازنشستگی. خرید بیمه. رفتار دوستانه با محیط زیست و همچنین مبارزه با فقر و نابرابری و افزایشتطبیق مالیات، از مکانیسم روانشناختی برای تنظیم دقیق مقررات خود استفاده می کند. از همه مهمتر اقتصاد رفتاری بهرویکردهای جدیدی جهت توسعه سیاست گذاری بر اساس اصول طراحی رفتاری، منتهی می گردد.

کلیدواژه ها:

اقتصاد رفتاری ، انحراف از اقتصاد استاندارد ، نقش اقتصاد رفتاری در سیاست گذاری