خوانش فرانقادانه ی متون فرهنگی،جستاری در روش شناسی هرمنوتیک سیاسی

سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 52

فایل این مقاله در 14 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

IHCSR01_018

تاریخ نمایه سازی: 19 تیر 1403

چکیده مقاله:

آیا علت فراغت علوم انسانی از مسئله شناسی درباره ی چرایی تفسیر اجتماعی و سیاسی از متون فرهنگی را صراحت بیشائبه ی آثار امروزیباید دانست، یا بی معنایی این آثار؟ این پرسش، عصاره ی کلان پرسمانی است که جیمسن برای نخستین بار به سال ۱۹۷۱ در جستار تاثیرگذار خودتحت عنوان «فرانقد» مطرح کرده بود. پاسخجویی برای این پرسش پرسمان شناسانه را فردریک جیمسن از تفسیر پرهیزی فرمالیست های روسی و آمریکایی آغاز می کند، و با اشاره به رویگردانی اغلب مکاتب ادبی و دیدگاه های فلسفی قرن بیستم از مسائل معرفت شناختی بهسوی مسائل روش شناختی، و کناره گیریشان از محتوا به سود فرم، بر سرشت تاریخی رویکردهای به ظاهر غیرت اریخی و ضدتفسیریانگشت می گذارد؛ اما به جای کنار گذاشتن این رویکردها، بر آن می شود تا از ظرفیت های پدیدارشناختیشان به سود رویکرد معرفت شناختیخود و به قصد طرح افکنی نوعی هرمنوتیک سیاسی اجتماعی بهره گیرد، هرمنوتیکی که ابررمزگان خود را در فهم روایت بنیاد انسان از چیستی زمان، و در شناخت بنمایه های اینگونه معرفت تاریخی به جا می آورد «نوعی از بنمایه شناسی که در دنیای پسامدرن ما به طرز غریبی کهنه و نخ نما به نظر می رسد». فرانقد، به این تعبیر، صورت بندی اولیه ی جیمسن از مسئلها ی است به بزرگی سیاست گذاری کلان در کار نقد، و خاصه به نیت ساماندهی به آشفته بازار نقد متون فرهنگی. آشفتگی این بازار در روزگار ما البته تا حد زیادی سامان یافته است، اما ا زقضا به ضرب کالایی سازی های فن سالارانه ی روزافزون از علوم انسانی. از این رو، با طرح دوباره ی مسئله ی فرانقد و شرح اصلی ترین اصولاینگونه نقد دیالکتیکی در جستار حاضر کوشیده ایم تا بهجای نعل وارونه زدن از علوم فنی، مهندسی و تجربی بر رشته های مختلف علومانسانی، بر ضرورت بهره برداری روش شناختی از ظرفیت های فروماندهی خود علوم انسانی به ویژه در مطالعات ادبی، اجتماعی، سیاسی وتاریخی تاکید کنیم.

نویسندگان

حسین صافی پیرلوجه

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی، پژوهشکده زبان شناسی