روایت پژوهی

سال انتشار: 1403
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 53

فایل این مقاله در 6 صفحه با فرمت PDF و WORD قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

SEDCONF02_260

تاریخ نمایه سازی: 4 تیر 1403

چکیده مقاله:

در سال ۱۴۰۰ با یک دنیا امید وآرزو و سرشار از هیجانی نگفته، همراه با احساسی جدیداز جنس معلمی به آموزشگاه شهید مرادزاده کوهسرخ رفتم. با ورود به مدرسه و دیدن بچه ها ،انگیزه ای دوچندان به من داده شد و همچنین بچه ها با دیدنم ،توجهشان به من جلب شد ومدیر ومعاون آموزشگاه به استقبالم آمدند و خوش آمد گویی گفتند و ما را به طرف کلاسم راهنمایی نمودند ..با ورود به کلاس دانش اموزان ادای احترام نمودند وجهت احترام برپا خاستند . بعد از معرفی خودم ، از بچه ها خواستم خودشان را معرفی کنند این شد اولین ارتباط بنده با دانش آموزان سکوتی همراه با شادابی در کلاس درس موقع تدریس جالب توجه بود اما در عین حال به محض سوال ،کلاس گویی منفجر می شد وهیاهوو انگیزه بچه ها ستودنی بود .یک روز قرار بود ازدانش آموزانم امتحان بگیرم ،موقع امتحان ،یکی از آنها تقلب میکرد که من تقلبش را گرفتم و بعد از امتحان با وی صحبت کردم و به او گفتم که تو دانش آموز زرنگی هستی واز تو بعید است که تقلب کنی ،باید استعداد وتوانایی خودت را نشان بدهی واز آنها خوب استفاده کنی ،با تشویق وی ودادن روحیه واعتماد به نفس به او،دیگر چنین رفتاری ازآن دانش آموز سر نزد وندیدم . و در پایان با خوردن زنگ ،گویی کلاس منفجر گشته و همه با همهمه فراوان و زور و فشار از درب کلاس و مدرسه می رفتند تا به آغوش خانواده باز گردند۰واین پایان یک روز تحصیلی من به عنوان یک معلم در سال۱۴۰۰ بود و من به این نتیجه رسیدم که با تشویق بچه ها ودادن روحیه واعتماد سازی وخود باوری در آنها میتوانیم استعداد آنها را در هر زمینه ای کشف وسبب شکوفایی ونهایتا موفقیتشان در هر مرحله از زندگانی بشویم.

نویسندگان

فهیمه طرقی

آموزگار