تحلیل علل و ریشه های بی ثباتی در خاورمیانه و جستجوی ثبات و راهبرد غیرجنگی علیه اقدام هایغیرتروریستی

بررسی ریشه های تروریسم، شورش و دیگر اشکال خشونت از محورهای اصلی این تحقیق می باشد. به باورغرب، نمیتوان گفت ایالات متحده از اواخر دسامبر سال ۲۰۰۱ نبردی واقعی با تروریسم داشته است، چرا کهبنلادن، القاعده و عناصر کلیدی طالبان در آن زمان به پاکستان گریخته بودند و آنچه آمریکا در افغانستان انجامداد، بیشتر به دولت سازی ارتباط پیدا میکرد، نه مبارزه با تروریسم. عنوان میگردد که چون تلاشهای آمریکا درافغانستان و عراق تا اندازه بسیاری بر تروریسم (یعنی معلول شرایط نابسامان در این کشورها) متمرکز شده بود،علل گسترده تر و واقعیتر خشونت و افراطگرایی مورد توجه قرار نگرفتند . همانگونه که در ادامه این مطلب می خوانیم، بیشتر موارد معرفی شده از سوی وزارت امور خارجه آمریکا به عنوان «خشونت» در واقع شکلی از شورش هستند که دلیل آن بیثباتی داخلی بوده و به همین صورت، ایالات متحده نتوانست بر توسعه روابط موثرمیان بخش های نظامی و غیرنظامی در راستای حل علل اساسی خشونت مدنی بپردازد. بنابراین توصیه می گرددکه آمریکا بهتر است دست به تغییراتی اساسی در راهبردهای ضدتروریسم خود زده و به دنبال کاهش ریشه هاینظامی و غیرنظامی بیثباتی در اینگونه کشورها باشد. در این تحقیق همچنین بر لزوم مشارکت با دوستان ومتحدان منطقه ای تاکید شده و خواستار رویکرد وزارتخانه های دفاع و امور خارجه آمریکا و موسسه توسعهبین المللی این کشور در توجه به ماهیت بی ثباتی و خشونت در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (منطقه منا)می شود. ایجاد کارگروه هایی قوی برای ایجاد یکپارچگی و انسجام در تلاش های نظامی، غیرنظامی و امنیتی و نیزبرخورداری از برنامه ها، بودجه ها و اقدام های منسجم از دیگر توصیه های این نوشته هستند.

کلیدواژه ها:

شورش ، تروریسم ، خشونت ، راهبرد ، ماهیت