مفهوم «وحدت» در مثنوی های مولانا و بیدل دهلوی بر اساس استعاره ها ی شناختی
محل انتشار: فصلنامه ادبیات عرفانی، دوره: 15، شماره: 35
سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 48
فایل این مقاله در 41 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
JR_JMLK-15-35_005
تاریخ نمایه سازی: 30 اردیبهشت 1403
چکیده مقاله:
مفهوم «وحدت» یکی از مفاهیم انتزاعی، مبهم و بنیادی در حوزه عرفان و فلسفه است و استعاره عمده ترین و مهم ترین محملی است که شعرای عارف، از جمله بیدل دهلوی و مولانا، برای ملموسکردن مفاهیم انتزاعی عرفانی همچون «وحدت» از آن بهره برده اند. در این پژوهش تلاش شده است تا بر اساس نظریه استعاره شناختی، مفهوم «وحدت» در مثنوی های این دو شاعر بزرگ (عرفان، طلسم حیرت، محیط اعظم، طور معرفت و مثنوی معنوی) بررسی و تحلیل شود و پس از شناخت انواع و کارکردهای شناختی استعاره ها، دیدگاه و اندیشه بیدل و مولانا از خلال آنها تبیین شود. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که مولانا بیشتر از استعاره های مربوط به امور طبیعی، در دسترس و مذهبی استفاده کرده است؛ اما بیدل از استعاره های مربوط به مصنوعات بشری بیشتر بهره برده است. بر این اساس هدف اصلی مولانا مطابق با اغراض تعلیمی او از به کارگیری استعاره، بیشتر تفهیم «وحدت» به مخاطب است؛ اما بیدل در کنار آن به دنبال هنرنمایی و مضمون پردازی نیز بوده است. هر دو شاعر تحت تاثیر محیط جغرافیایی، شیوه زندگی و تجربیات زندگی خود تاکید بیشتری بر استفاده از برخی استعاره ها داشته اند.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
سیده زهرا میرنژاد
دانشجوی دکتری دانشگاه فردوسی مشهد
محمد تقوی
دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد
مریم صالحی نیا
استاد یار، گروه ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه فردوسی مشهد، ایران