مدلسازی لاجستیک تاثیر مقصد صادراتی بر انتقال بین المللی دانش: شواهدی از شرکتهای تولیدی صادرکننده در ایران
فایل این پیش چاپ در 21 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
تاریخ نمایه سازی: 8 اسفند 1402
چکیده پیش چاپ مدلسازی لاجستیک تاثیر مقصد صادراتی بر انتقال بین المللی دانش: شواهدی از شرکتهای تولیدی صادرکننده در ایران
کلیدواژه های مدلسازی لاجستیک تاثیر مقصد صادراتی بر انتقال بین المللی دانش: شواهدی از شرکتهای تولیدی صادرکننده در ایران:
نویسندگان پیش چاپ مدلسازی لاجستیک تاثیر مقصد صادراتی بر انتقال بین المللی دانش: شواهدی از شرکتهای تولیدی صادرکننده در ایران
نویسنده مسئول
مقدمه/پیشینه تحقیق
مقدمه
رقابت فزاینده در فضای کسب و کار امروزی، بنگاهها را ملزم به بهبود مستمر در عملکرد آنها ساخته است. تغییرات سریع تکنولوژی، خواسته های متنوع و جدید مشتریان در بازارهای خارجی و ظهور رقبای جدید عرصه را برای رقابت بنگاهها در صحنه بین المللی تنگتر نموده است. بنگاههای فعال در عرصه تجارت بینالمللی، برای بهبود عملکرد خود و بقا در بازارهای جهانی بیش از پیش نیازمند یادگیری وکسب دانش از منابع متعدد هستند.
فرضیه یادگیری با صادرات، بهبود بهرهوری بنگاههای صادرکننده را از یک سو ناشی از رویارویی این دسته از بنگاهها با فشارهای رقابتی مضاعف بازارهای صادراتی (نسبت به بازارهای داخلی) میداند و از سوی دیگر به سرریز دانش از منابع خارجی به این دسته از بنگاهها اشاره نموده و آن را عامل موثر در بهبود عملکرد این دسته از بنگاهها به شمار میآورد. این رویکرد معتقد است بنگاههای صادرکننده به سبب رویارویی با مشتریان و رقبای خارجی و تعامل با متخصصان و تامینکنندگان خارجی در معرض نوعی سرریز دانش و انتقال فناوری از منابع بینالمللی قرار دارند که این امر به مرور زمان سرمایه دانش بنگاه را ارتقا داده و موجبات بهبود عملکرد بنگاه را فراهم میآورد. اما میزان بهرهمندی بنگاهها از منابع بینالمللی دانش یکسان نبوده و تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار دارد. یافتههای مطالعات اخیر نشان میدهد مقصد صادراتی از جمله عواملی است که تمایل و اهتمام بنگاه برای انتقال دانش از منابع بینالمللی را تحت تاثیر قرار میدهد. در این پژوهش تاثیر مقصد صادراتی بر انتقال بینالمللی دانش مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش با ارائه مبانی نظری و خلاصهای از مطالعات گذشته آغاز میشود و پس از توضیح روششناسی به تجزیه و تحلیل دادهها میپردازد و در نهایت با جمعبندی و ارائه پیشنهادات به پایان میرسد.
نکته مشترک ادبیات حوزه بهره وری و صادرات این است که بهره وری بنگاه های صادرکننده بیشتر از بنگاه های غیر صادرکننده است (برنارد و جنسن ، 1999، کلرید و همکاران ، 1998، هال وارد ، 2002، لوکر ، 2007،). در توجیه دلیل تفاوت بهره وری میان بنگاه های صادرکننده و غیرصادرکننده دو رویکرد اصلی وجود دارد:
رویکرد اول بیان می کند که تفاوت بهره وری بنگاه های صادرکننده و غیرصادرکننده به این دلیل است که بنگاه های با بهره وری بالاتر که توانایی آنها در پوشش هزینه های اولیه ورود به بازار مطلوب است، تمایل دارند به بازارهای جهانی وارد شوند و از منافع تجارت بین المللی منتفع گردند. این بنگاه ها با تکیه بر بهره وری و توانمندی های فعلی خود، حضور در بازارهای صادراتی را انتخاب می کنند؛ و به این دلیل سطح بهره وری صادرکنندگان بالاتر از بنگاه های غیرصادرکننده است.این رویکرد در ادبیات موضوع به فرضیه خودانتخابی بنگاه ها شهرت دارد.
رویکرد دوم ناظر بر بهبود بهره وری بنگاه ها پس از شروع به صادرات است. این رویکرد معتقد است بنگاه ها پس از رویارویی با بازارهای بین المللی و در اثر تعامل با مشتریان، شرکا و تامین کنندگان خارجی در معرض نوعی سرریز و انتقال دانش قرار می گیرند و آثار این سرریزها به صورت بهبود در بهره وری بنگاه نمایان می شود؛ و در نتیجه سطح بهره وری بنگاه های صادرکننده بیشتر از بنگاه های غیرصادرکننده است. چرا که بنگاه های غیرصادرکننده امکان بهره گیری از مزایای سرریز و انتقال دانش از منابع بین المللی را ندارند. هم چنین حضور در بازارهای خارجی محرکی برای فعالیتهای نوآوری بنگاه است. زیرا مشتریان خارجی تقاضای استانداردهای تولیدی بالاتری دارند و در عین حال اطلاعاتی را برای بنگاه به همراه می آورند که بسیار مهم و ذی قیمت است. جذب و استفاده از این اطلاعات مستلزم سرمایه گذاری بنگاه در تحقیق و توسعه و به کارگیری ابزارهای جدید است، که در نهایت و به مرور زمان منجر به نوآوری و بهبود در کیفیت محصولات و بهره وری بنگاه می شود (نلر ، 2007). این رویکرد با عنوان یادگیری طی صادرات در ادبیات موضوع مطرح شده است.
خواستگاه مطالعات سطح کلان در حوزه بهره وری و صادرات به مدل های رشد جدید برمی گردد که در آن ها فناوری به عنوان مهمترین عامل رشد بلند مدت معرفی شده است. در این دسته از پژوهش ها بهره-وری داخلی یک کشور تابعی از تحقیق و توسعه داخلی و خارجی آن فرض می شود. این مطالعات معتقدند دانش و فناوری از طریق سه کانال تجارت بین الملل، سرمایه گذاری مستقیم خارجی و ارتباطات فردی در سطح بین المللی انتقال می یابد.
1-1-1) سرریز دانش از کانال تجارت بین المللیکو وهلپمن (1995) نخستین بار واردات را به عنوان کانال اصلی انتقال دانش از شرکای خارجی در مدل اولیه خود وارد کردند. ایشان بهره وری عوامل تولید را تابعی از تحقیق و توسعه داخلی و تحقیق و توسعه شرکای تجاری در نظر گرفتند و نقش مثبت واردات را در انتقال بین المللی دانش مورد تایید قرار دادند. کلر در سال 1998 مدل اولیه کو، هلپمن را مورد بررسی مجدد قرار داد و نتایج آنها را تایید نمود. زو و ونگ (2000) نیز در مطالعه خود نقش واردات کالاهای سرمایه ای و سرمایه گذاری مستقیم خارجی در انتقال دانش بین کشورهای سازمان همکاری اقتصادی و توسعه را مورد بررسی قرار دادند. مطالعه ایشان نقش مهم واردات در انتقال دانش را مورد تایید قرار داده است.
واردات کالاهای واسطه ای و کالاهای با تکنولوژی بالا از جمله عوامل مهم و تاثیرگذار در نوآوری های داخلی کشورهای در حال توسعه می باشد (کونولی ، 2003). واردات کالاهای خارجی به محققان داخلی این امکان می دهد تا به ایده و فناوری شرکای تجاری و رقبا دسترسی پیدا کنند و به این ترتیب از نتایج تحقیق و توسعه آنها در بهبود تولیدات فعلی یا تولید محصولات جدید استفاده کنند (کو و همکاران، 1997، کلر، 1998، زو و ونگ، 2000). همچنین بنگاه های داخلی می توانند از طریق واردات و مهندسی معکوس کالاهای وارداتی هزینه های تحقیق و توسعه در تولید محصولات جدید را کاهش داده و نوآوری و بهره وری خود را بهبود بخشند (کونولی، 2003).
بلالوک و گرتلر (2004) به فشار رقابتی ناشی از رقبای خارجی در صحنه رقابت بین الملل اشاره کرده و از آن به عنوان محرکی برای بهبود عملکرد و نوآوری صادرکنندگان یاد می کنند. همچنین کلر (2004) نلر (2007) و کلر (2009) به فشار ناشی از مطالبات مشتریان خارجی اشاره نموده و معتقدند این مسئله بنگاه های فعال در عرصه صادرات را ملزم به یادگیری روش های جدید و بهبود عملکرد آنان مینماید.
1-1-2) سرریز دانش از طریق سرمایه گذاری مستقیم خارجیرابطه بنگاه چندملیتی و بنگاه محلی به دو صورت ارتباط افقی (فعالیت در صنعت مشترک) و ارتباط عمودی (فعالیت در زنجیره تامین یکدیگر) قابل تصور است. ورود بنگاه های چندملیتی رقابت میان بنگاه های صنعت مشابه را در بهبود کیفیت کالاها و خدمات افزایش می دهد و به این ترتیب بنگاه های داخلی در تلاش برای بهبود کیفیت محصولات خود شیوه های جدید و فناوری برتر را در صنعت خود یاد می گیرند. همچنین بنگاه های داخلی از طریق مهندسی معکوس محصولات بنگاه چند ملیتی تکنولوژی و دانش فنی به کار رفته در تولید محصولات بنگاه های چندملیتی را که اغلب دارای کیفیتی بالاتر از تولیدات بنگاه های داخلی هستند استخراج نموده و با هزینه بسیار کمتر به آن دست می یابند و به این ترتیب از نتایج تحقیق و توسعه بنگاه چندملیتی منتفع می شوند. البته تقلید بنگاه های محلی محدود به مهندسی معکوس محصولات نبوده و شامل تقلید از نوآوری های سازمانی و مدیریتی نیز می شود (جورج و گرین وی ، 2004).
جورج و استرابل (2005) به نکته ظریفی در این نوع ارتباط اشاره کرده و معتقدند نیروی کار محلی شاغل در بنگاه های چندملیتی پس از ورود به بنگاه های محلی، اندوخته دانشی خود از محل آموزش های رسمی و آموزش های ضمن کار را به بنگاه محلی انتقال داده و موجبات ارتقای سرمایه دانش و بهبود عملکرد بنگاه محلی را فراهم می آورند.
برای بررسی ارتباط عمودی بنگاه محلی و چندملیتی بایستی به نقشی که بنگاه محلی در مقام توزیع کننده یا تامین کننده بنگاه چندملیتی دارد توجه نمود (جورج و گرین وی، 2004). زمانی که بنگاه چندملیتی با توزیع کنندگان و تامین کنندگان محلی وارد مذاکره و همکاری می شود، این امر از یک سو رقابت بین بنگاه های محلی را افزایش می دهد و از سوی دیگر بنگاه چندملیتی را ملزم می نماید تا به منظور برآورده شدن استانداردهای مطلوب خود و کسب تعهد اعضای زنجیره تامین (گیجسن ، 2010)، به آموزش بنگاه های محلی بپردازد. مجموعه این عوامل انتقال دانش بنگاه چندملیتی به بنگاه محلی و بهبود عملکرد بنگاه محلی را موجب می شود (جاوورسیک ، 2004 و بلیک و همکاران، 2009)
1-1-3) انتقال دانش از طریق ارتباطات فردیکانال دیگری که اخیرا در بررسی انتقال دانش مورد مطالعه قرار گرفته است، کانال ارتباطات فردی است. نخستین بار کلر ، 2001 در پژوهش خود برای بررسی اثر فاصله در انتقال دانش از طریق کانال های تجارت، سرمایه گذاری مستقیم خارجی و ارتباطات فردی، معیار مهارت های زبانی افراد را به عنوان شاخص ارتباطات فردی در نظر گرفته است. نلر، 2007 نیز معیار استفاده از تجربیات متخصصان خارجی در فرایندهای نوآورانه را برای وارد کردن کانال ارتباطات فردی در مدل انتقال دانش بنگاه مورد استفاده قرار داده است. به پژوهش های آتی توصیه شده است که از دیگر معیارها نظیر ارتباطات تلفنی، دیداری و اینترنتی برای نتیجه گیری و اظهار نظر مطمئن تر در مورد انتقال دانش از این کانال، استفاده کنند.
1-2) مطالعات گذشته
پژوهش های پیشین مربوط به حوزه انتقال دانش در دو سطح کشور و بنگاه قابل دسته بندی است. مطالعات در سطح کلان عمدتا با استفاده از مدل های رشد درون زا که عامل فناوری را به عنوان مهمترین عامل رشد بلندمدت معرفی می کنند؛ به بررسی تاثیر انباشت سرمایه تحقیق و توسعه شرکای تجاری در کنار انباشت سرمایه تحقیق و توسعه داخلی کشورها بر بهره وری کل عوامل تولید پرداخته اند. در میان مطالعات سطح خرد نیز که با هدف بررسی دو فرضیه خودانتخابی و یادگیری با صادرات انجام یافته است، دسته ای تاثیر سرریزهای فنی بر عملکرد نوآورانه بنگاه، عملکرد صادراتی بنگاه، بهره وری نیروی کار، تصمیم گیری برای صادرات و نرخ رشد بهره وری کل بنگاه را مورد بررسی قرار داده اند؛ و گروه دیگر به مطالعه سازوکار انتقال دانش و عوامل تاثیرگذار بر انتقال بین المللی دانش به بنگاه های داخلی پرداخته اند.
مطالعات داخلی مرتبط با موضوع را می توان در دو دسته طبقه بندی کرد. دسته اول مطالعاتی هستند که تاثیر صادرات بر بهره وری و تاثیر بهره وری بر صادرات را مورد بررسی قرار داده اند. مقالات کازرونی و فشاری (1387)، طیبی و همکاران (1387)، شاکری (1383)، کریمی و پیراسته (1383)، رحمان سرشت و صنوبر (1380) مهرآرا و محسنی (1383) را می توان جزو مقالات دسته اول به شمار آورد. دسته دوم پژوهش ها تاثیر تحقیق و توسعه داخلی و خارجی بر بهره وری و بهبود بهره وری را مورد بررسی قرار داده اند. پژوهش های کمیجانی، شاه آبادی (1380) و بهبودی و ممی پور (1386) را می توان جزو دسته دوم مطالعات به حساب آورد.
پژوهش های خارجی مرتبط با مسئله نیز در سه دسته قابل دسته بندی است. دسته اول تاثیر صادرات بر بهره وری یا نوآوری را مورد مطالعه قرار داده اند. دسته دوم به بررسی تاثیر تجارت بین المللی و سرمایه-گذاری مستقیم خارجی بر انتقال بین المللی دانش پرداخته اند. دسته سوم مطالعاتی هستند که تاثیر عوامل مختلف بر انتقال بین المللی دانش را مورد بررسی قرار داده اند. مقالات وگلرز و کاسمیان (2004)، نلر (2005)، لوکر (2007)، نلر (2007)، هالپرن و موراکوزی (2007) و اندرسون و لووف (2008) نمونه-هایی از مطالعات این دسته هستند. این دسته از پژوهش ها بیشترین ارتباط را با مطالعه حاضر دارند.
مطالعه نلر (2007) بر روی بنگاه های انگلستان و پژوهش لوکر (2007) بر روی بنگاه های اسلوونی نشان داد که صادرکنندگان تنها در صورتی از مزایای انتقال بین المللی دانش بهره مند می شوند که علاوه بر داشتن برخی ویژگی های مطلوب داخلی (از حیث ظرفیت جذب و اندازه)، به مناطقی با درآمد بالاتر صادرات نمایند.
روش ها
2) روش شناسی پژوهش
متغیر وابسته در این پژوهش یک متغیر کیفی چندحالتی است. برای تجزیه و تحلیل هایی که در آن ها متغیر وابسته از نوع کیفی باشد، عموما سه روش مدل احتمال خطی و مدل پروبیت و مدل رگرسیونی لاجستیک به کار می رود. با توجه به ویژگی های سه مدل یاد شده مدل رگرسیونی لاجستیک برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش استفاده شده است.
مدل رگرسیونی لاجستیک دوگانه زمانی به کار می رود که متغیر وابسته، از نوع متغیرهای کیفی با دو حالت باشد؛ مثلا قبولی یا عدم قبولی در آزمون. اما زمانی که متغیر وابسته از نوع متغیرهای کیفی با بیش از دو حالت باشد، مدل رگرسیونی لاجستیک چندگانه برای تجزیه و تحلیل داده ها به کار می رود. به هنگام تجزیه و تحلیل این نوع داده ها، به جای آنکه مقدار متغیر وابسته پیشگویی شود، احتمال قرار گرفتن متغیر وابسته در هر یک از حالات چندگانه آن مدل سازی می شود (هادی و نیرومند، 1384، صص: 360:363).
در حالت لاجستیک دوگانه اگر π را احتمال قرار گرفتن متغیر وابسته Y در حالت ویژه ای که با Y=1 نشان داده می شود، فرض کنیم؛ داریم:

حال تابع L_i که لگاریتم نسبت احتمال ها یا لگاریتم نسبت مزیت است نه تنها بر حسب X بلکه بر حسب پارامترها نیز خطی است و مدل رگرسیونی لاجستیک نامیده می شود (ابریشمی، 1385، صص 691-713).
تخمین مدل رگرسیونی لاجستیک چندگانه که با هدف مقایسه k حالت مختلف متغیر وابسته انجام می-گیرد، مشابه انجام k-1 برآورد برای یک مدل مدل رگرسیونی لاجستیک دوگانه است که حالت های مختلف را دو به دو مقایسه می کند. مشکلی که در تخمین مدل رگرسیونی لاجستیک چندگانه به صورت یک سری از لاجیت های دوگانه وجود دارد، این است که در این روش همه داده های موجود و در دسترس مورد استفاده قرار نمی گیرند (long, freese, 2001,p:172) . در حالی که وقتی از مدل رگرسیونی لاجستیک چندگانه استفاده می کنیم، تمامی مشاهدات مربوط به تمامی طبقات متغیر وابسته در هر مرحله از تجزیه و تحلیل مورد استفاده قرار می گیرد و تخمین ها اثربخش تر هستند.
در مدل رگرسیونی لاجستیک چندگانه داریم:

که در این مدل b نشان دهنده گروه پایه است که در تجزیه و تحلیل ها مبنای مقایسه فرض می شود(long, freese,2001). ضرایب مدل برآورد شده برای گروه یا طبقه پایه برابر با صفر است. برای پیش بینی احتمال ها نیز فرمول زیر استفاده می شود:

در این فرمول نیز j نشان دهنده حالت های مختلفی است که متغیر وابسته به خود می گیرد.
برای انجام آزمون فرضیه در این دسته از مدل ها از آزمون والد و آزمون LR استفاده می شود. نرم افزار مورد استفاده برای تجزیه و تحلیل داده ها نرم افزار stata میباشد که با توجه به نوع داده ها و مدل تحقیق نرم افزارهای مناسبی برای تجزیه و تحلیل میباشند.
2-1) مدل پژوهش
آنچه با استفاده از مدل رگرسیونی لاجستیک چندجمله ای قابل بررسی است، احتمال قرار گرفتن متغیر وابسته در یکی از حالت های مختلف است. روابط بین متغیرهای مدل را می توان به صورت زیر نمایش داد:

که در این مدل:
Y متغیر وابسته و نشان دهنده انتقال بین المللی دانش می باشد. x_i بردار حاوی متغیرهای مستقل تحقیق است. i نشان دهنده بنگاه مورد بررسی است.k نشان دهنده حالت های مختلف انتقال دانش است. j نشان-دهنده حالتهای مختلفی است که متغیر Y_i به خود می گیرد و بین یک تا k حالت برای آن قابل تصور است.
2-2) متغیرها، نمونه پژوهش و روش جمع آوری داده ها
متغیر وابسته مدل حاضر انتقال بین المللی دانش است و متغیرهای توضیحی مدل عبارتند از: مقصد صادراتی، اندازه بنگاه، تجربه صادراتی، سرمایه انسانی و نوع صنعت. متغیر وابسته و متغیر مقصد صادراتی، هر کدام در مدل حاضر چهار طبقه دارند و متغیرهای اندازه در سه طبقه (کمتر از 50 نفر، 50 تا 250 نفر و بیشتر از 250 نفر)، سرمایه انسانی در سه طبقه (کمتر از 20درصد، 20 تا 50 درصد و بیش از 50 درصد نیروی کار با تحصیلات دانشگاهی)، تجربه صادراتی در سه طبقه (کمتر از 5 سال، 5تا 10 سال و بیش از 10 سال) و نوع صنعت در سه طبقه (شیمیایی و پتروشیمی، غذایی و معدنی) وارد مدل گردیده اند. طبقه اول متغیرهای اندازه، تجربه صادراتی، سرمایه انسانی، نوع صنعت معدنی و طبقه چهارم مقصد یعنی طبقه مشتمل بر بنگاه هایی که صرفا به یکی از مقاصد رده پایین (از نظر درآمد) صادرات می-کنند به دلیل حل مشکل همخطی در مدل وارد نشده اند. .
در مورد متغیر مقصد صادراتی، دسته بندی و ترکیب مقاصد مختلف با یکدیگر، به توجه به میزان درآمد ملی مناطق و تعداد مقاصد صادراتی انجام گرفته است. با توجه به این موضوع چهار طبقه برای متغیر مقصد صادراتی تعریف شده است که درآمد و تعداد مقاصد به ترتیب از مقصد دسته اول به مقصد دسته چهارم در حال کاهش است. همچنین متغیر انتقال بین المللی دانش نیز با استفاده از نه گویه واردات ماشین آلات، واردات مواد اولیه، مطالعه و بررسی تولیدات مشابه خارجی، اعزام کارکنان به دوره های آموزشی در خارج از کشور، دعوت از متخصصین خارجی، همکاری در تولید و فروش با شرکتهای خارجی، ارتباطات فردی مستقیم، ارتباطات فردی راه دور و شرکت در همایش و نمایشگاه خارجی مورد سنجش قرار گرفته است. با توجه به عمق و تعداد کانال های مورد استفاده در انتقال دانش در چهار طبقه تعریف شده است؛ که به ترتیب از طبقه اول به سوم انتقال دانش عمیق تر و بیش تر می شود. طبقه چهارم نیز شامل بنگاه هایی است که اهتمام به انتقال بین المللی دانش نمی کنند.
جامعه آماری هدف این پژوهش شرکت های تولیدکننده و صادرکننده در سه گروه صنایع معدنی، صنایع غذایی، و صنایع شیمیایی و پتروشیمی هستند. جامعه هدف پژوهش تعداد 269 شرکت است که با استفاده از فرمول کوکران اورکات تعداد نمونه لازم برای انجام تجزیه و تحلیل معادل 135 محاسبه می-شود. نمونه انتخابی پژوهش متشکل از 41 شرکت در گروه صنایع معدنی، 65 شرکت در گروه صنایع غذایی و 29 شرکت در گروه صنایع شیمیایی و پتروشیمی است. که در نهایت اطلاعات مربوط به 97 مورد از این شرکتها (25 شرکت در صنایع شیمیایی و پتروشیمی، 38 شرکت در صنایع معدنی و 34 شرکت در صنایع غذایی) در مدلسازی مورد استفاده قرار گرفته است.
برای جمع آوری داده های موردنیاز پژوهش از پرسشنامه استفاده شده است. برای بررسی روایی پرسشنامه تعداد 10 پرسشنامه در بین اساتید و تعدادی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی گروه اقتصاد و مدیریت دانشگاه تبریز توزیع شد و اصلاحات لازم در گویه ها اعمال گردید. برای ارزیابی پایایی پرسشنامه، تعداد 15 پرسشنامه بین اعضای جامعه توزیع گردید و شاخص آلفای کرونباخ برابر با 75/0 محاسبه شد که نشان دهنده سطح قابل قبولی از پایایی این پرسشنامه می باشد.
نتایج
در این قسمت ابتدا نتایج حاصل از برآورد مدل بررسی شده و سپس آزمونهای مربوط به معناداری کل مدل و آزمونهای معناداری متغیرها ارائه میگردد.
جدول شماره (1)- نتایج مربوط به برآورد مدل لاجستیک چندگانه پژوهش[1]
نتایج برای طبقه اول متغیر وابسته

برای طبقه اول متغیر وابسته (انتقال دانش در ضعیفترین حالت و کمترین مقدار)، مقدار ضریب مربوط به مقاصد دسته اول از نظر آماری معنادار نیست. اما برای طبقه دوم و سوم متغیر وابسته، این ضریب معنادار میباشد. تفسیر این ضرایب بایستی با توجه به طبقه پایه متغیر وابسته انجام گیرد. طبقه پایه متغیر وابسته نشاندهنده عدم انتقال دانش است. به این ترتیب میتوان گفت بنگاههایی که به مقاصد دسته اول صادرات میکنند (یعنی بنگاههایی که هم از نظر تعداد مقاصد صادراتی و هم از نظر درآمد کشورهای مقصد، در بالاترین رتبه قرار دارند)، تمایل بیشتری به انتقال دانش، و به ویژه انتقال دانش از طریق کانالهای دوم و سوم دارند. در حالی که این دسته از بنگاهها تمایلی به انتقال دانش از طریق کانال اول (حالت ضعیف انتقال دانش) ندارند. به عبارت دیگر مقصد دسته اول از جمله عواملی است که در انتخاب کانالهای دوم و سوم تاثیر معناداری بر تصمیم بنگاه میگذارد. مثبت بودن ضریب این متغیر نیز نشاندهنده این است که صادرات به مقصد دسته اول بر انتخاب کانال دوم و سوم تاثیر مثبت دارد و احتمال انتقال دانش از این دو گزینه را به طرز معناداری افزایش میدهد.
در مورد مقاصد دسته دوم، ضریب گزارش شده جدول صرفا برای طبقه سوم متغیر وابسته معنادار بوده و برابر با 01/3 میباشد. این موضوع تاثیر معنادار صادرات به مقاصد دسته دوم را بر افزایش احتمال انتقال دانش از طریق عمیقترین شیوه آن (کانال سوم) را تایید میکند.
در مورد مقاصد دسته سوم، مقدار احتمال گزارش شده در هر سه طبقه متغیر وابسته بیش از 05/0 بوده و حاکی از این است که صادرات به مقاصد دسته سوم، هیچگونه تاثیر معناداری بر احتمال انتقال دانش از طریق هیچ یک از کانالها ندارد.
3-1) آزمون معناداری کل مدل:
برای بررسی معناداری کل مدل (معناداری همزمان تمامی متغیرها در مدل) یک بار مدل را با تمامی متغیرهای مستقل و بار دیگر مدل را بدون متغیرهای مستقل برآورد میکنیم. فرض صفر در این آزمون صفر شدن ضرایب مربوط به تمامی متغیرهای مستقل، در تمامی سطوح متغیر وابسته است.
LR chi2(33) = 54/53
Prob > chi2 = 0/01
با توجه به مقدار احتمال گزارش شده (01/0)، میتوان گفت مدل برآورد شده در این پژوهش با دادهها و متغیرهای حاضر مدل معناداری است .
3-2) آزمون معناداری متغیرهای مستقل
چنانچه پیشتر اشاره شد برای آزمون معناداری تاثیر متغیرهای مستقل در تمام طبقات متغیر وابسته از آزمون والد استفاده میکنیم. نتایج آزمون والد برای متغیر مقصد صادراتی در جدول شماره 1 ارائه شده است.
جدول شماره (2)- نتایج آزمون والد برای طبقات مختلف متغیر مقصد صادراتی

با توجه به مقدار احتمال گزارش شده در آزمونها، تاثیر مثبت مقاصد دسته اول و دوم بر احتمال انتخاب تمامی حالات انتقال دانش (در سطح اطمینان 95 درصد) معنادار است؛ در حالی که تاثیر صادرات به مقاصد دسته سوم، در کل مدل وبرای تمامی سطوح متغیر وابسته معنادار نمیباشد.
3-3) نتایج آزمون LR برای متغیر مقصد صادراتی[2]:
در این قسمت مدل را با حذف سه سطح متغیر مقصد (مقصد دسته اول، دوم و سوم) تخمین میزنیم. فرض صفر این آزمون صفر بودن ضرایب مربوط به سه متغیر صادرات به مقاصد دسته اول، صادرات به مقاصد دسته دوم و صادرات به مقاصد دسته سوم، به طور همزمان در کل مدل میباشد.
LR chi2(9) = 24/41
Prob > chi2 = 0/00
با توجه به مقدار احتمال گزارش شده میتوان گفت تاثیر متغیر مقصد صادراتی بر احتمال انتخاب تمامی سطوح متغیر انتقال دانش در سطح 01/0معنادار میباشد.
[1] در این قسمت صرفا نتایج مربوط به متغیر مقصد صادراتی گزارش شده است. نتایج تفصیلی در ضمیمه آورده شده است.
[2] نتایج آزمون LR برای متغیرهای دیگر، حاکی از تایید تاثیر معنادار نوع صنعت و اندازه بنگاه بر انتقال بینالمللی دانش بوده و تاثیر تجربه صادراتی و سرمایه انسانی را مورد تایید قرار نمیدهد.
بحث ها
نتایج پژوهش نشاندهنده تاثیر مثبت صادرات به مقاصد دسته اول بر احتمال انتقال بینالمللی دانش از کانال دوم و سوم است. یعنی صادرات به مقاصد دسته اول که از حیث تعداد و درآمد در بالاترین رتبه قرار دارند؛ انگیزه و اهتمام بنگاه برای انتقال دانش از طریق کانال سوم (عمیقترین شیوه)، به طرز معناداری افزایش میدهد. دلیل این مسئله را میتوان در نیاز بیشتر بنگاههای فعال در بازار این مناطق، به دانش دانست. چرا که دسته اول مقصد صادراتی شامل مناطقی است که از حیث درآمد دارای وضعیت مطلوبی هستند و مصرف کنندگان آنها نیز هم به سبب دسترسی آسان به محصولات دیگر کشورها و هم به سبب درآمد بالای خود، خواهان محصولات با استاندارد و کیفیت بالاتری هستند که نیاز و انگیزه فعالان در بازار این کشورها را برای یادگیری روشهای جدید تولید و بازاریابی افزایش میدهد و این موضوع در نهایت تمایل و اهتمام بنگاهها را برای کسب دانش از منابع بین المللی، از طریق کانالهای متعدد افزایش میدهد.
همچنین یافته های تحقیق بیانگر این است که صادرات به مقصد دسته دوم، عاملی است که احتمال انتقال دانش از کانال سوم را به طرز معناداری افزایش میدهد. این مورد نیز مشابه مورد قبلی، تاییدی بر این مدعاست که درآمد و تعداد مقاصد صادراتی بنگاه، بر تمایل و اهتمام بنگاهها در انتقال دانش از منابع بینالمللی تاثیرگذار است. عدم تاثیرگذاری صادرات به مقاصد دسته سوم (مقاصد رده پایین از نظر نوع آمد) بر انتقال دانش شاهد دیگری است که این موضوع را تایید میکند. لوکر(2007) معتقد است وسعت یادگیری بنگاه از منابع دانش بینالمللی، بستگی به ویژگیهای بازار خارجی دارد که بنگاه مفروض در آن فعالیت میکند. وی در توجیه تفاوت بهبود بهره وری در میان صادرکنندگان یک صنعت خاص، به این موضوع اشاره نموده و شواهدی در تایید تاثیر ویژگیهای مقصد صادراتی بر انتقال بینالمللی دانش ارائه میدهد. طبق یافتههای لوکر، بنگاههایی که به مناطق با درآمد بالاتر و کشورهای توسعه یافتهتر صادرات میکنند، نسبت به صادرکنندگان به مناطق با درآمد اندک، بهبود بیشتری در محصولات خود از ناحیه یادگیری دانش جدید از منابع بینالمللی تجربه میکنند.
چنانچه پیشتر اشاره شد، مشتریان و رقبا از جمله منابعی هستند که بنگاهها قادرند دانش مورد نیاز خود را از آنها به دست آورند. با توجه به این موضوع، لوکر عنوان میدارد که مشتریان و بنگاههای داخلی در کشورهای با درآمد بالا و توسعه یافته، منبع مهمی برای یادگیری و بهبود عملکرد بنگاههای صادرکننده به آن مناطق هستند. یافتههای پژوهش حاضر نیز نتایج مطالعه لوکر (2007) را تایید مینماید.
نلر، 2007 نیز در مطالعه خود، با تقسیمبندی مقاصد صادراتی به نتایجی مشابه لوکر، 2007 دست یافت. وی نیز معتقد است بنگاههایی که در مناطق با درآمد و تکنولوژی بالاتر فعالیت میکنند، بایستی پاسخگوی نیازها و خواستههای مشتریانی باشند که استانداردهای بالاتری را برای محصولات طلب مینمایند. این دسته از مشتریان هم به دلیل درآمد بالاتر خود و هم به دلیل دسترسی به محصولات با کیفیت تولیدکنندگان دیگر، خواهان کیفیت برتر و استانداردهای بالاتری میباشند. این مسئله از یک سو انگیزهای برای بنگاههای فعال در آن بازارها برای اهتمام بیشتر به انتقال بینالمللی دانش است؛ که به این طریق عملکردهای خود را بهبود بخشند و ایدههای جدید و نوآورانه را در تولید محصولات خود به کار گیرند؛ و از سوی دیگر خود این مشتریان حاوی اطلاعاتی هستند که بنگاهها قادرند از آنها در بهبود محصولات خود و تولید محصولاتی در حد انتظار آن مشتریان، استفاده نمایند. مجموعه این عوامل سبب میشود بنگاههایی که به مناطق با درآمد بالاتر صادرات میکنند، اهتمام بالاتری به انتقال بینالمللی دانش و به ویژه از طریق کانالهای عمیق انتقال دانش، دارند. یافتههای پژوهش حاضر نتایج مطالعه نلر (2007) را تایید مینماید.
نتیجه گیری
5) پیشنهادات
· وجود موانع متعدد بر سر راه صادرات به مناطق مختلف جهان، قدرت مانور بنگاههای ایرانی را در عرصه صادرات به شدت کاهش داده است، و بسیاری از بنگاههای ایرانی برای فعالیت در بازارهای خارجی (به غیر از بازار چند کشور همسایه که طبق یافتههای پژوهش صادرات به آن مناطق، هیچگونه انگیزهای برای انتقال دانش، حتی در ضعیفترین سطح آن، به ارمغان نمیآورد)؛ با محدودیتهای زیادی مواجهاند، که در نهایت توان و تمایل آنها برای فعالیت در آن مناطق تحتالشعاع خود قرار میدهد. با توجه به این واقعیت و با عنایت به یافتههای پژوهش، پیشنهاد میشود، سیاستگذاران عرصه اقتصاد و بازرگانی بینالملل تدابیری اتخاذ نمایند تا این محدودیتها، تصمیم بنگاهها برای انتخاب بازارهای هدف را متاثر نسازد.
· با توجه به تفاوتهای مشاهده شده در بین بنگاههایی که به مقاصد رده پایین و مقاصد رده بالا صادرات میکنند، از حیث اهتمام به انتقال دانش از منابع خارجی؛ شایسته است سیاستگذاران اقتصادی و بازرگانی در تدوین سیاستهای حمایتگرانه از صادرکنندگان این نکته را مدنظر قرار دهند تا بنگاههای صادرکننده را در مسیری هدایت نمایند که از عواید غیرمالی صادرات نیز بهرهمند گردند.
· به پژوهشهای آتی توصیه میشود پژوهش را با تعاریف دیگری از انتقال بینالمللی دانش و شاخص جذب تکرار نمایند. همچنین با توجه به ادبیات موضوع، متغیرهای دیگری نیز در بررسی مقصد صادراتی و انتقال دانش میتوانند موثر باشند که در این پژوهش به آنها پرداخته نشده است. مطالعات آتی میتوانند مدل این پژوهش را با توجه به متغیرهای دیگر تغییر داده و مجددا بررسی نمایند.
[1] Loecker
مراجع و منابع این پیش چاپ: