نقد مبانی تعلیم و تربیت غربی

تعلیم و تربیت غربی گرچه ریشه در تاریخ و فلسفه دارد ولی در عصر حاضر عمدتا در انواعروانشناختی آن که پایه های اصلی تعلیم و تربیت را تشکیل می دهد، متجلی می گردد و به لحاظ فلسفی و نظری ریشه در آرای فلاسفه » اومانیست « و » آمیریست « پس از رنسانس دارد و از اننشات می گیرد.”جعفر شاملو ”پژوهش کنونی با هدف نقد و بررسی مبانی تعلیم و تربیت انقلابی صورت گرفته است .در این پژوهش از روش تحقیق پس رویدادی به منظور دریافت احتمال تغییر متغیرهای وابسته ” فرهنگی و ”... به وسیله مطالعات کیفی و میدانی شامل مصاحبه و مشاهده به کار برده شده است . شواهد بررسی شده دال بر تغییر فرهنگ غرب از دوران صنعتی شدن جوامع میباشد که به سمت مادی گرایی اومانیستی می رود. فرهنگ غرب با تکیه بر فرمالیسم و با شعار ترقی بشر، مرز واقعیت و غیر واقعیت را آنچنان در هم شکسته است که تشخیص واقعیت از دروغ حتی برای طالبان حقیقت و افراد رئالیست کاریست بس مشکل . دوره جدید غرب توجه افراطی به دو کاربرد عقل است ؛ یعنی عقلی که در برابر ایمان ایستاده و عقل ولتری که بدون نیاز به دین ، همه ساحت آدمی را در سیطره خود دارد. در دنیای غرب با اینکه بسیاری از آنها از علم و ثروت و سیاستهای قوی در صدر حکومتها برخوردار هستند، لیکن زندگی آحاد مردم در مقیاس خانواده، زندگی بسیارقت باری است . این اجتماعات فامیلی ، اینکه بزرگترهای فامیل دور هم جمع شوند، به هم محبت ورزند، با هم تبادل عاطفی داشته باشند، به هم کمک کنند، به هم برسند، همدیگر را از خود بدانند، برادر با برادر، خانوادهها با هم یگانه و یکی باشند، این طور چیزهایی که الآن بین ماها رایج و معمولی است ، در غرب از این چیزها خبری نیست . چقدر زنها تنها زندگی می کنند. زنی که تنهاست ، از خانواده بریده و توی یک آپارتمان زندگی می کند. شب برمی گردد توی خانه تنهاست ، صبح برمی خیزد تنهاست . نه انسی ، نه همسری، نه فرزندی، نه نوهای، نه خویشاوندی که با او گرم بگیرد. انسانها در آن محیط اجتماعی ، تک زندگی می کنندغالبا. تنها هستند. چرا؟ چون محیط خانوادگی در آن جوامع فراموش شده است

کلیدواژه ها:

غرب ، فرهنگ ، تعلیم و تربیت ، نقد