عوامل موثر بر فقر در خانوارهای دارای سرپرست زن در ایران
محل انتشار: فصلنامه رفاه اجتماعی، دوره: 18، شماره: 68
سال انتشار: 1396
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 72
فایل این مقاله در 43 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
JR_REFA-18-68_002
تاریخ نمایه سازی: 13 آذر 1402
چکیده مقاله:
مقدمه:زنان نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند، اما صرفا ۵/۱۵ درصد از نیروی کار شاغل در اقتصاد متعلق به آنهاست. با وجود غیبت اکثریت زنان در بازار کار، آمارها نشان می دهد که نرخ بیکاری آنها حدود دو برابر مردان است. پیش بینی می شود که با افزایش سطح تحصیلات زنان و تغییرات فرهنگی، تمایل آنان به حضور در فعالیتهای اقتصادی افزایش یابد، و این امر بر نابرابریهای اقتصادی زنان و مردان خواهد افزود. ازاین رو، برخی از نویسندگان از «زنانه شدن فقر» سخن گفته اند. مطابق آمارهای بودجه خانوار مرکز آمار ایران، خانوارهای دارای سرپرست زن صرفا ۱۲ درصد از کل فقرای کشور را تشکیل می دهند و نرخ فقر در میان آنها با نرخ فقر در میان خانوارهای دارای سرپرست مرد برابری می کند. لذا آمارها، بیشتر بودن فقر در میان خانوارهای دارای سرپرست زن را تایید نمی کنند. اما ما در این مقاله نشان خواهیم داد که به دلیل وجود نابرابریهای جنسیتی، احتمال فقر در میان خانوارهای دارای سرپرست زن نسبت به خانوارهای دارای سرپرست مرد بیشتر است.
روش: ما با استفاده از آمارهای بودجه خانوار مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۳، و بهره گیری از مدلهای لاجیت و پرابیت به بررسی عوامل اصلی تعیین کننده خانوارهای فقیر در میان خانوارهای دارای سرپرست زن پرداخته ایم. به طورکلی با توجه به مجموعه داده های مورداستفاده، دو نوع مدل برآورد شده اند: (۱) مدلهای روی کل خانوارها (۲) مدلهای روی خانوارهای دارای سرپرست زن. در مدلهای نوع اول، متغیر جنسیت به عنوان متغیر توضیح دهنده وارد می شود، اما در مدلهای نوع دوم، چون سرپرست همه خانوارها از یک جنس بوده (زن هستند)، چنین متغیری وجود ندارد. مدلهای اول بیانگر اثر خالص جنسیت فارغ از میزان سن، تحصیلات، وضعیت شغلی و وضعیت زناشویی بر احتمال فقیر بودن هستند. به بیان دیگر، ضریب جنسیت سرپرست بیانگر خالص تبعیضهای اجتماعی است که می تواند با توجه به علامت ضریب علیه مردان یا زنان باشد. مدلهای نوع دوم، احتمال فقیر بودن یک زن سرپرست خانوار را با توجه به سن، تحصیلات، وضع فعالیت و وضع زناشویی برآورد می کند. این امکان وجود دارد که یک جامعه میان زنان و مردان تبعیض قائل نشود، اما خانوارهای دارای سرپرست زن به دلیل توانمندیهای پایین خود نتوانند یک زندگی استاندارد برای خود فراهم آورند. مدلهای نوع دوم مهم ترین ویژگیهای زنان سرپرست خانوار را که منجر به فقیر شدن آنها می شود، شناسایی می کنند.
یافته ها: متغیرهای ساکن استانهای سنی نشین بودن، ۳۰ تا ۴۰ ساله و ۵۰ تا ۶۰ ساله بودن سرپرست خانوار، بالا بودن تعداد نوجوانان (۹-۱۹ ساله) در خانواده، تعداد کم اتاقها و نیز مساحت در اختیار خانوار اثر معنی داری بر احتمال فقیر بودن خانوارهای دارای سرپرست زن دارند. همچنین متغیرهایی که اثر معنی داری بر کاهش احتمال فقیر بودن خانوارهای دارای سرپرست زن دارند، عبارت اند از: کمتر بودن بعد خانوار، خانه دار بودن، شاغل بودن و از درآمد بدون کار برخوردار بودن، بالا بودن تعداد اعضای در حال تحصیل و شاغل، مالک یا مستاجر بودن و داشتن عزاداری و همچنین عمل جراحی در یک سال گذشته.
بحث: زنان ۳۰ تا ۴۰ ساله و ۵۰ تا ۶۰ ساله در مقایسه با دیگر گروههای سنی در صورت از دست دادن همسرشان، بیشتر در معرض فقر قرار دارند و این می تواند به عدم برخورداری آنها از حمایت اجتماعی (اعم از جامعه یا دولت) بازگردد. در مقابل زنان سرپرست خانواری که خانه دار هستند، از حمایت اجتماعی بیشتری برخوردار بوده اند. در صورت وجود میزان بهره مندی خانوارها از حمایت اجتماعی در آمارهای مرکز آمار ایران، امکان ارائه شواهد بیشتری در خصوص این پدیده ها وجود می داشت. به نظر می رسد با وجود شکافهای اقتصادی زیاد میان زنان و مردان، و بالاتر بودن احتمال فقر در میان زنان، وجود نرخ یکسان فقر میان این دو گروه از خانوارها مربوط به حمایتهای اجتماعی باشد.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
Mohammad Ali Barati
دانشگاه فردوسی مشهد
Taghi Ebrahimi Salari
دانشگاه فردوسی مشهد
مراجع و منابع این مقاله:
لیست زیر مراجع و منابع استفاده شده در این مقاله را نمایش می دهد. این مراجع به صورت کاملا ماشینی و بر اساس هوش مصنوعی استخراج شده اند و لذا ممکن است دارای اشکالاتی باشند که به مرور زمان دقت استخراج این محتوا افزایش می یابد. مراجعی که مقالات مربوط به آنها در سیویلیکا نمایه شده و پیدا شده اند، به خود مقاله لینک شده اند :