ارزیابی مفهوم حاکمیت در حقوق بین الملل از منظر نظام حقوقی اسلام

سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 1,075

متن کامل این مقاله منتشر نشده است و فقط به صورت چکیده یا چکیده مبسوط در پایگاه موجود می باشد.
توضیح: معمولا کلیه مقالاتی که کمتر از ۵ صفحه باشند در پایگاه سیویلیکا اصل مقاله (فول تکست) محسوب نمی شوند و فقط کاربران عضو بدون کسر اعتبار می توانند فایل آنها را دریافت نمایند.

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

PSTCONF11_048

تاریخ نمایه سازی: 18 تیر 1402

چکیده مقاله:

بحث درباره »حاکمیت« از شاخص ترین مباحث در »حقوق اساسی«۱ و از مسائل عمده در »حقوق بین الملل عمومی«۲ و نیز عنصر تاثیرگذار در تحقق و شناسایی »دولت ها«۳ است. ابهامات و سوالات گوناگونی درباره حاکمیت وجود دارند؛ مانند اینکه بر اساس چه معیار و ملاکی می توان »حاکمیت « را تبیین کرد؟ اندیشه »حاکمیت« و تفسیر آن چه تحولات و رویکردهایی را در ساختار حقوق بین الملل برتافته است؟ نظر اسلام نسبت به حاکمیت چیست؟ سوالاتی از این دست انگیزه طرح مباحث دامنه داری در علوم سیاسی و حقوق بین اندیشمندان گردیده است؟از زمانی که مفهوم » حاکمیت«۴ وارد ادبیات حقوق بین الملل شد، به عنوان یک مقوله مهم و در عین حال مبهم مورد توجه اندیشمندان قرار گرفت و در نتیجه دستخوش تغییرات شگرفی گردید. از منظر سنتی و در ساختار مبتنی بر نظام وستفالیا، مفهوم حاکمیت به استقلال دولتها از یکدیگر و نیز فارغ بودن از پذیرش تعهدات و تکالیف بین المللی تعبیر میشد. در واقع، کار ویژه اصلی آن، انحصار قدرت و یا اعمال اقتدار سیاسی در قلمرو معین بود. دولتها هیچ گونه تعهد بین المللی نداشتند مگر این که خود با رضایت کامل بدان تن می دادند. اما چنین برداشتی از حاکمیت، درکی اثباتگرا از حقوق بین الملل است. برای قرن های متمادی مفهوم حاکمیت به معنای مصونیت کامل دولتها نسبت به اتخاذ هرگونه تصمیم در امور داخلی و کنترل مردمشان بود. و از آن به عنوان یک سپر دفاعی استفاده میشد و حاکمان در مقابل اتخاذ سیاست های وحشیانه و اقدامات سرکوبگرانه در درون کشورشان پاسخگو نبودند ؟در چارچوب نظام وستفالیا حاکمیت دارای دو وجه داخلی و خارجی است ؟وجه خارجی حاکمیت همان استقلال است ؟یعنی دولت ها اقتدار دارند که مرزهای خود را کنترل کنند و از خطر تجاوز حفظ نمایند ؟در حاکمیت خارجی، یک اقتدار سیاسی بر روابط دولت ها حاکم است که توسط حقوق بین الملل تعریف و مشخص می شود ؟بنابراین عدم مداخله موجب حفظ وجه خارجی حاکمیت است. وجه داخلی حاکمیت حق دولت ها را در تعیین سیستم سیاسی و اقتصادی تعریف می کند که بر طبق قانون اساسی هر کشور مشخص میگردد ؟وجه داخلی حاکمیت مبین صلاحیت دولت بر سرزمین، مردم و منابع آن کشور است و این همان کنترل موثر است که شاخص مشروعیت حاکمیت بر طبق معاهده وستفالیا است در منشور ملل متحد مفاهیمی چون حاکمیت و عدم مداخله برمبنای نظام وستفالی تعریف شده است. این مفهوم مطلق حاکمیت در دهه های اخیر و به طور فزاینده ای با توجه به فرایند هایی چون جهانی شدن، ظهور بازیگران جدید در عرصه بین المللی و وابستگی متقابل نظام حقوق بین الملل آماج حملات زیادی قرار گرفته است و عدم قطعیت و نارسایی آن در حل مشکلات پیش رو باعث شده است که بسیاری از حقوقدانان بین المللی چنین برداشتی از حاکمیت را در تشریح واقعیت های روابط بین الملل ناتوان ببینند. در مقابل، اکثر محققان حقوق بین الملل، حاکمیت را بهمثابهیک عنوان مشترک برای اعمال صلاحیت و تکالیف دولت ها تلقی میکنند که از سوی حقوق بین الملل به آنها واگذار شده است ۷ .علاوهبر این، حقوق بین الملل بشر، جهانی شده است و فراتر از همهی مرزها و سازوکارهای دولتی عمل میکند. این حقوق جزو گفتمانقریب به تمام جوامع و همه سازمان های دولتی در آمده است که هم نخبگان و هم ستمدیدگان، هم سازمان ها و جوامع را خطاب قرارمیدهد. حقوق بشر هم بخشی از جهانی شدن است هم جدای از آن امروزه می توان گفت نهاد حاکمیت دولت ها در مواجهه با تغییراتمحیط بین الملل دستخوش یک روند فرسایشی شده که به طور فزاینده ای حیطه اقتدار و اعمال آن را محدودتر می سازد؛ اما با اینحال حاکمیت دولت ها همچنان یکی از قو یترین نهادهای موجود در روابط بین الملل محسوب می شود.جهانی شدن به نوبه خود، دو پیامد گسترده برای مفهوم حاکمیت داشته، نخست اینکه فعالیت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دامنهیجهانی مییابد و موجب از بین رفتن تمایز بین حاکمیت داخلی و برابری حقوقی دولت ها در سطح خارج میشود که در تعریف سنتیحاکمیت اهمیت به سزایی دارد و دوم اینکه جهانی شدن از حیث نظام دهی دوباره زمان و مکان؛ سرزمینی بودن روابط بین الملل سنتیرا از هم می گسلد.

نویسندگان

سیدسجاد صالحی

پژوهشگر دوره دکتری حقوق بین الملل عمومی دانشگاه تهران